بمب گوگلی Yahoo mail وضعیت نسبتاً خوبی را سپری میکند. در طول پنج روز از آغاز به کار بمب، صفحهی Yahoo mail حدود 30 هزار بازدیدکننده داشته که آمار قابل قبولی محسوب میشود. تعداد لینکهای داده شده به سایت را دقیقاً نمیدانم چون از چند سایت مختلف شمارش لینک جستوجو کردم و هر کدام یک عدد متفاوت اعلام میکردند، اما این رقم در حال افزایش است و مطمئنم که هر لحظه افزایش پیدا میکند.
به لحاظ فنی اما انکار نمیکنم که سایت دچار مشکلاتی هم هست. چند ISP به دلیل آپدیت نکردن DNS cache خود با سایت مشکل داشتند که با پیگیری من و مدیر فنی سایت مشکل را برطرف کردیم.
از سوی دیگر به دلیل request های فراوانی که برای بازدید از سایت به سرور ارسال میشود، ما شدیداً دچار مشکل پهنای باند هستیم و با وجود اینکه سعی میکنیم هر روز یک گیگابایت به پهنای باند اضافه کنیم (تا مرز رسیدن به ۲۰ گیگابایت پهنای باند محدودیتی نداریم) اما سایت در بعضی از لحظات در دسترس نیست و من هم تا امروز آمار بیشتر از 120 بازدیدکنندهی همزمان را دریافت نکردهام. امیدوارم این مشکل هم با پیگیریهای جدیدمان حل شود.
در حال حاضر برای عبارت Hello Yahoo در صدر نتایج گوگل هستیم که در مقایسه با عبارت اصلی یعنی Yahoo mail اهمیت چندانی ندارد و در این زمینه عدم وجود هماهنگی بین بلاگرها بزرگترین مشکل است. یک نفر با عنوان یاهومیل لینک میدهد، یک نفر با عنوان بمب گوگلی لینک میدهد، یک نفر با عنوان اعتراض ایرانی لینک میدهد و این تشتت عملکرد اصلاً خوب نیست.
اکیداً و شدیداً درخواست میکنم تنها با قرار دادن کد زیر در قالب وبلاگهایتان، به عبارت Yahoo mail لینک بدهید و کمک کنید تا کارها یکدست انجام شود.
باز هم درباره هنر وبلاگنویسی.
دوست عزیزم حامد آقاجانی اینجا پنج توصیه کاربردی و مهم درباره ادبیات وبلاگنویسی نوشته که رعایت کردنش گرچه نیاز به تمرین و تکرار داره؛ اما نتیجهش شیرین و نابه. ناب.
قرار شده من هم پنج حرف دیگر از الفبای وبلاگنویسی را بگویم. چیزهایی که خودم در این چند وقت به کار گرفتهام و به تدریج نتیجههایش را به شیرینی دریافتهام.
1- چند نکته برای پارسیبلاگیها. حتما با فونت تاهما، آنهم اندازه 2، بنویسید. حتما این کار را بکنید. نگذارید بزرگتر از این باشد. به نظر من و همه کارشناسان! مسایل سیاسی! تاهما اگر بزرگتر از 2 باشد، به درد انباری هم نمیخورد. چه رسد به وبلاگ.
تا جایی که میتوانید از قالبهای ساده پارسیبلاگ استفاده کنید. تا جایی که میتوانید. بقیه قالبها گرچه بد نیستند اما چنگی هم به دل نمیزنند.
لینکهایتان را پالایش کنید. گفتگوی جملهسازی را از دست ندهید. ببینید من کی گفتم!
2- وقتی مینویسید، کم بنویسید. هیچ کلمهای نباید قابل حذف باشد و بماند. مخاطبهای شما اگر با شما آشنا باشند، بدون طول و تفصیل هم حرف شما را میگیرند و اگر هم مخاطبهایتان آشنایی چندانی با شما نداشته باشند، با اندکی دقت، علاوه بر لذت فهمیدن نوشتههای شما، لذت کشف آن را نیز خواهند برد.
در هر صورت کم بنویسید. یادداشت زیاد بنویسید اما توی یادداشت زیاد ننویسید. البته هر طور خودتان صلاح میدانید اما حرف من درست است!
3- توی محله ما هر کوچهای، فرهنگ خود را دارد. وبلاگ هم همین است. وبلاگنویسی با داستاننویسی فرق دارد. البته وبلاگنویسی و وبلاگنویسان با همه چیز و همه کس فرق دارند! در هر صورت وبلاگنویسی یک هنور هنر مستقل است. مستقل و روشن. فقط باید تمرین کنیم و تمرین کنیم.
4- اگر راست میگویید، حرفهایتان را هنرمندانه بزنید. آنگونه که مخاطب احساس نکند یک معلم آن سوی کلاس نشسته است و نسخه میپیچد. باید به جای گفتن و تذکر دادن و ...، نشان دهید. نشان بدهید که تیم ملی والیبال نوجوانان برایتان هزاران برابر بیش از لژیونرهای بیانگیزه و از خودراضی اهمیت دارد. نشان دهید که اگر ایرانسل نمکی درست خط نمیدهد، رسما به آقای قانون شکایت میبرید و حقتان را میگیرید. مثلا. اگر راست میگویید!
5- حرفی بزنید که اگر خودتان توی یک وبلاگ دیگر ببینید، وقت بگذارید و بخوانید. اصلا چه کسی شما را مجبور کرده است که وبلاگ بنویسید؟ بنویسید. اما راحت باشید. اینهمه به خودتان فشار نیاورید که فلان مطالب را در یک یادداشت وبلاگی جا بدهید. یادتان باشد که حتا پیامبران الاهی هم انتظار نداشتند که مردم یک شبه صفهای بلند بیعت پشت سرشان تشکیل دهند. پس سنجیده بنویسید. محتوا را فدای فرم نکنید؛ همانگونه که ذبح فرم به پای محتوا هم کار زشتی است.
آخرین توصیه هم اینکه بچههای خوبی باشید. خوب بودن خوب است!
این هم آبشار قهوهای دعوتنامه من!
ناتانائیل | چهارم شخص مجهول | آهستان | رند | دنیای سه خواهر | گل دختر | پشت خطی | نقد مَلَس
دعوتیهای مرحله دوم:
بهارستان | پاسخگویی سران سه قوه | ایلیا | میرزا قلیخان | ناصر خالدیان | تقی دژاکام | تنظنوشتههای ارژنگ حاتمی | یک کج و معوج 17 ساله | علی تایبی | آخوندها از مریخ نیامدهاند!
منتظر می مانیم. پنج توصیه برای بهتر شدن وبلاگنویسیمان.
نوشتهاند:
چهارم شخص مجهول: ما هم بازی!!
پشت خطی: وبلاگنویسی رو از حافظ یاد بگیریم!
بولدوزر خانوم: 5 بار بهتر بنویسیم
حامد احسانبخش: تجربهبلاگ
مهدی بهرامی : پا جای پای دیگران
زیتا جوادی : اندرزهای مادرانه من
امید حسینی: هیچ راه حلی ندارم!
کوروش ضیابری: تجربیات ما برای شما جوانترها!
جزییات ابلهانه : در باب وبلاگ نویسی
محمدجواد ملکوتی: الفبای وبلاگ نویسی
پسر یخی : بازی وبلاگیه وبلاگ
وبلاگ یک رسانه است. هر رسانهای ابزار است.
هر ابزاری لوازم، اقتضائات و شرایط مخصوص به خودش را دارد. کسی اگر توی خیابان خوب میتواند راه برود، معلوم نیست بتواند توی راهروهای دادگستری هم خوب راه برود. یعنی هر جا شرایطی دارد که باید آنها را آموخت.
لزوم شناختن این شرایط و اقتضائات برای آنهایی که وبلاگ را ابزاری برای تبلیغ فکر، نظر یا ایدئولوژی خود میدانند، بینهایت مهمتر و مبناییتر است. مثال میزنم. اگر کسی بداند که کلیشهای نوشتن و استفاده از جملات تکراری و نخنما شده برای تبلیغ دین، ممکن است نتیجه معکوس داشته باشد، چاره چیست؟
اگر کسی توی وبلاگش از فونتهای نامأنوس یا رنگهای زننده و یا اندازههای بیتناسب استفاده کند، میتواند ادعا کند که دارد به وظیفهاش عمل میکند؟ اصلا ما اگر نخواهیم برای وبلاگنوشتنمان زحمت بکشیم، کار مهمی انجام دادهایم؟
آیا امروز که مرزهای جغرافیایی با پاککنهایی از جنس جهانیسازی در حال محو شدن هستند، استفاده از لوگوهای بدقواره و کند کننده سرعت وبلاگها، میتواند در جهت انجام وظیفه باشد؟ باید تصمیم بگیریم. همین الان. آیا قصد این را داریم که از وبلاگمان به عنوان یک ابزار تبلیغی استفاده کنیم یا نه؟ آیا به لوازم آن هم پایبند هستیم یا نه؟ آیا میتوانیم به خومان زحمت بدهیم و یادداشت بیست خطی را ده خط کنیم یا نه؟ آیا انجام وظیفه برایمان آنقدر مهم هست که از نوشتن متنهای کتابی و شدیدا رسمی دست برداریم یا نه؟
البته به دنبال این نیستیم که حتما وبلاگهایمان را پر از کلمات نورانی ائمهمعصومعلیهمالسلام کنیم چرا که اگر هنر وبلاگنویسی را خوب تمرین کرده باشیم، میتوانیم درددلهایمان را آنچنان بیان کنیم که دستکمی از نقل روایت نداشته باشد.
تا کی میخواهیم به دنبال تبادل لینکهای بیفایده باشیم. تا کی باید شاهد کامنتبازی در میان وبلاگها باشیم. تا کی میخواهیم وبلاگنویسی خودمان را به بازی بگیریم. تا کی؟ اگر من تا دیروز، کامنتهایم فقط برای جلب مخاطب بوده است، از امروز میتوانم تنها کامنتهایی بگذارم که به یادداشت مورد نظر کمک کند.
آیا ملاکی برای نوشتن، لینک دادن، کامنت گذاشتن و یا حتا حذف کردن لینکهایمان داریم؟
آیا هنر این را داریم که به وبلاگنویسی، برتر و بالاتر از یک بازی یا یک تفریح نگاه کنیم؟ امروز که رسانههای سنتی از قبیل تلویزیون و روزنامه و ... نیز تا حدود زیادی خود را متحول کردهاند، آیا بیهنری نیست که ما نتوانیم از یک بستر آماده استفاده کنیم؟ خیلی کار سختی است که یک وبلاگ مرتب، منظم، دارای رنگهای مناسب و محتوای هدفمند داشته باشیم؟
البته با وبلاگنویسهایی که کپیکار هستند یا دائرةالمعارف جک راه انداختهاند، حرفی ندارم(گرچه آنها هم ممکن است کار با ارزشی انجام دهند). سخن با کسانی است که صفحه وبلاگ را دارای قابلیتهای اطلاعرسانی میدانند و میخواهند وبلاگنویسی را به عنوان ابزاری برای نشر افکار خود به کار گیرند. پیش به سوی کاربردی کردن وبلاگ...
به نظر من:
1- لوگوی همه لینکها را بردارید.
2- در لینک کردن تعارف را کنار بگذارید. یادتان باشد که ممکن است کسی از لینکهای شما به وبلاگی برسد که ارزشی ندارد.
3- وبلاگ مال شماست. پس خودتان بنویسید. وقتی کپی میکنید یعنی کم آوردهاید، یعنی شما وبلاگنویس نیستید، اپراتور هستید.
4- کامنتهای بیفایده نگذارید تا کسی برایتان کامنت بیفایده و تبلیغاتی نگذارد. میتوانید کامنتهای تبلیغاتی که برایتان گذاشته میشود را حذف کنید. راه خوبی است برای مبارزه با هرزکامنتها!
5- توجهتان به مسایل شکلی، بصری و زیبایی وبلاگ، متناسب با توجهتان به محتوای وبلاگتان باشد. هیچکدام را از دست ندهید. به هیچکدام هم کملطفی نکنید.
یکی از وظیفههای اساسی ما این است که عیدها و همچنین روزهای وفات و شهادت را گرامی و بزرگ بداریم. به این کار میگویند تعظیم شعایر.
وبلاگ هم میتواند به عنوان یکی از ابزارهای تعظیم شعایر استفاده شود.
من اعتراض دارم. برای وبلاگستان مذهبی فارسی متاسفم. همچون رسانه ملی که روزهای مناسبتی یادش میافتد که از نمادها، موسیقیها، انسانها و موضوعهای مذهبی و ظاهرا مذهبی استفاده کند، سرزمین وبلاگهای ما هم همین کار را میکند. روزهای مناسبتها که میشود، هر کسی از آقای گوگل یک جستجوی جالب میکند، شعری را انتخاب میکند، یا متن ادبی جذابی را پیدا میکند و در کنار یک عکس رمانتیک توی وبلاگش میگذارد.
احتمالا الان دارم به وبلاگهای مذهبی توهین میکنم. توی همین لینکهای خودم هم کم نیستند وبلاگهایی که کارشان در مناسبتهای مذهبی دقیقا همین است.
درست است که ما باید وظیفه خود را در قبال آرمانها و عقیده خود انجام دهیم اما این کار مخاطراتی هم دارد که نیاز به دقت زیادی دارد. پرداختن تکراری و بدون خلاقیت به مناسبتهای مذهبی و غیر آن حتا ممکن است نتایج کاملا منفی داشته باشد. آن چنان که این تجربه در صداوسیمای عزیز به انجام رسیده است!
خیلیها میگویند ما باید این کار را بکنیم. میگویند ما باید وظیفه خودمان را انجام دهیم. به خاطر همین هم هیچ توجهی نمیکنند که آیا در این کارشان حرفی هم برای گفتن دارند یا نه؟ آیا نوشتههایشان در جهت تعظیم شعایر نتیجهای هم دارد یا نه؟ آیا خواننده وبلاگها به یادداشت شما توجه میکنند؟ چیز تازهای یاد میگیرند؟
همین الان سری به اینجا بزنید. چهارقل یک پایگاه اینترنتیست برای اطلاعرسانی روزانه از آنچه با موضوع اندیشه دینی و نیز فرهنگ جبهه، عاشورا، انتظار، شهادت و حقطلبی در گسترهی وب منتشر میشود.
به شهادت پیر و جوان و زن و مرد، اکثر وبلاگهایی که در این خبرخوان آنلاین وجود دارد، از همان وبلاگهایی هستند که شرح دادم.
این است سرگذشت وبلاگنویسی متعهد فارسی. پرداختن به محتوا بدون توجه به فرم. بیتوجهی به اقتضائات دنیای وب.
بنویسید افراط بخوانید تفریط. و بالعکس
هنوز بعضیها یادشان هست سرمقاله دهنمکی را در وصف آژانس شیشهای. و همه دیدند که چه زود یک آدم میتواند پیشینه خودش را به فحش بکشد؛ گرچه هنوز هم بگوید دهنمکی شلمچه و صبح همان دهنمکی اخراجیهاست. هیچ عقل سلیمی نمیتواند آن دهنمکی را کنار این دهنمکی بگذارد آنهم بدون عذرخواهی مسعودخان از صدور فتوای جواز شکستن شیشه سینماهای اکرانکننده آژانس گیشهای!
... را که میبینم میترسم. از خودم. از افراطهایم و تفریطهایم. میبینم که از خرداد پارسال تا همین لحظه چهقدر از چشمم افتاده است. مشکل ... را نداشتن مطالعه و مسایل خردهریز دیگری میدانم. البته از دید یک دوست و برادر بزرگتر.
تحلیل رفتار ... کار سادهای است اما باید قبول کرد که اشتباه و کجروی و افراط و تفریط همانگونه که بزرگ و کوچک نمیشناسد، حزباللهی و استشهادی و سکولار هم نمیشناسد.
آنچه پیش از نوشتن این یادداشت توی ذهنم بود نزدیک به ده برابر این متن میشد اما نمیخواهم کسی را به تحلیل بنشینم که حتا یادداشتهای وبلاگش با هم تناقض بنیادی فکری دارند.
میخواستم سربسته بگویم که از این همه کیبورد خسته شدهام اما با خودم فکر کردم که چرا سربسته!
من یک وبلاگنویس هستم! چیز عجیبی نیست که! نوشتن را خیلی دوست دارم. خیلی وقتها که نه! اکثر وقتها تنهاییهایم را با این صفحه میگذرانم و راهیشان میکنم. خیلی وقتها تنها دلخوشیام میشود البته به جز ...
من وبلاگم را دوست دارم. دوستان وبلاگیام را هم دوست دارم. معلمان وبلاگیام را هم دوست دارم. وبلاگ شاید جای خیلی چیزها را در زندگی سکوتزدهام پر کرده است. کاری به بد یا خوبش ندارم. دارم توصیف میکنم. درست است که اگر بخواهم ببندمش خیلی برایم کار راحتی است اما به هر حال بخش مهمی از زندگیام شده است.
با همه اینها از این همه کیبورد، این همه ماوس، این همه صندلی، این همه کافینت خسته شدهام. خواهش میکنم نتیجههای بامزه نگیرید. من فقط دارم احساسم را مینویسم.
من یک وبلاگنویس کافینتی هستم! وقتی پشت یک سیستم مینشینم، باید کلی با ویندوز سر و کله بزنم تا بتوانم راحت کارم را انجام بدهم. تازه بعضیوقتها که مسئول کافینت همه چیز ویندوز را قفل کرده است و نمیتوانی حتی دقت صفحه نمایشگر را از 800 در 600 به 1024 در 768 تغییر بدهی چه رسد به تنظیمات نوار استارت.
بگذریم. نمیدانم. شاید دارم زیادی ناز میکنم. شاید هم اصلا هیچ اهمیتی نداشته باشد. در هر صورت من نوشتم.
این یک اطلاعیه است.
چند وقتی است در میان کامنتهایی که دوستان عزیز از سر لطف مینویسند، به خاطر توجه نکردن به یک نکته جالب، اشتباهات جالبی رخ میدهد.
دوستان پارسیبلاگی و ایضا غیر آن! پایین هر یادداشت نام نویسنده آن نوشته شده است.
نیک اگر بنگرید، پایین یادداشتها اینگونه است:
نویسنده: احمدرضا زمانی
نویسنده: گویا
نویسنده: هانیه 313
نویسنده: محمد آزادی
علیالحساب همین!
برای اولین بار دو تا از کامنتها را نیز به دوستان تقدیم میکنم.
1- سلام ممنون که به وبلاگ من حقیر سر زدی چشم کاری که گفتین انجام می دم راسیتش این متنو دختر خالم برام میل کرد منم کلی توی فنتش تغییر دادم اما همون روزیم که می ذاشتم توی وبلاگم کلی مشکل باهاش داشتم ممنونم که راهنمایم کردین راستی امیدوارم توی پسالری موفق باشید و همیشه هم ابیماران با روحیه نصیبتون بشه.
2- سلام بر آن که گمنام مینویسد تا ریا نشود
سری هم به ما بزن.
اگر مطلبی از زادگاه تو دست و بالت بود برام بنویس
موفق باشید.