نمیتوانم ننویسم؛ گرچه ترجیح میدهم ننویسم.
در خبرها خوانده بودم که یکی از فعالان مدعی حقوق برابر (شما بگویید یکی از فمنیستها) بازداشت شده است؛ آن هم به جرم اقدام علیه امنیت ملی و این چیزها؛ و ایضا به دلیل مشارکت در یک نشریه و یک پایگاه اینترنتی.
نه اهلش هستم و نه جرأتش را دارم درباره مسایلی که به امنیت کشور و علیالقاعده زندان اوین! مربوط است حرف زیادی بزنم؛ و اصولا روشهای فعالان کسب حقوق برابر را هم اشتباه میدانم؛ به گونهای که به نظر من حتا در راستای اهداف خودشان هم نیست. با این همه شیوه مواجهه قوه محترمه قضاییه را با اطمینان تمام اشتباه و غلط میدانم. و معتقدم نتیجه کاملا عکس میدهد. قوه قضاییهای که در بحث مفاسد اقتصادی آن همه بیخیال و خواب برخورد میکند و دُم جناب شهرام را درست و حسابی به تله نمیبندد حق ندارد درباره موضوعهای دیگر افراط کند.
مهم نیست؛ به نظر من قوه قضاییه اعتماد مردم را از دست داده است؛ عُرضه زیادی میخواهد تا اعتماد حداقلی مردم را به دست آورد. از این که بگذریم میخواهم این نکته را بگویم که شیوه قوه فخیمه قضاییه خیلی کاریکاتوری است. نمیفهمم ضرر و زیان فعالیتهای فمنیستهای ایرانی بیشتر است یا فیلمهایی مانند کلاغپر با بازی مهناز افشار و دار و دسته همراه! البته واضح است که با برخورد جالب قوه قضاییه با نشریات و فیلمها هم مخالفم. چرا که تنها کاری که حضرات بلدند پلمپ کردن دفتر کار اینها و یا شاید بازداشت و زندانی کردن و اینها باشد؛ خسته نباشند.
من از همین جا به فیلمسازان عزیز و محترم تبریک میگویم که به راحتی فیلم میسازند و همه عقاید جالب خود را به ذهن و زبان ما تزریق میکنند؛ به برادران سانسوریست ارشاد هم تبریک میگویم که صحنههای بد، غیراخلاقی و بد آن فیلمها را قیچی میکنند تا مردم دچار گناه نشوند.
همین جا لازم است از حضرات فمینیست درخواست کنم به جای زنستان هوا کردن فیلم بسازند؛ نتیجهاش هم مطمئنا بند 209 نخواهد بود؛ بلکه معروف شدن شخص شخیصشون و درونی شدن نظریاتشون توی روح و جان مردم خواهد بود. تا کی میخواهید با روشهای قدیمی کار کنید؟
موضوع جالب دیگر اینکه این خبر را نمیتوانید در هیچ یک از مراجع رسمی اخبار پیدا کنید؛ خبرگزاریها و سایتهای خبری و غیره را فراموش کنید؛ شاید توی روزنامه اعتماد ملی ردپایی از آن پیدا کردید. به راستی چرا؟!
همیشه حرص میخوردهام از اینکه من حرف بزنم و واکنش طرف مقابلم مشت و فحش باشد.
تیتر امروز کیهان این بود؛ رییسجمهور: تحریم ادبیات عقبافتاده است.
اما من نظر دیگری دارم؛ تحریم؛ ادبیات عقبافتادهها است. عقبافتادهها زبان زور به کار میگیرند. ادبیات عقبافتاده را عقبافتاهها استفاده میکنند.
عقبافتادهها! حرف جمهوری اسلامی را با حرف جواب دهید. با عمل هم میتوانید جواب دهید؛ البته ا تحریم خودتان را ضایع میکنید.
همین
یکی از آثار باستانی ماندگار جمهوری اسلامی ایران که توانسته از پس طوفانهای حوادث استوار و پابرجا بماند شیءی تاریخی با نام علمی Universe است. و اینک این سرمایه ملی، فرهنگی و عالی، مایه مباهات ایرانیانی است که به فرهنگ چندین هزار ساله خود میبالند.
طبق آخرین اخبار واصله از خبرگزاری موجمنفینیوز، دیروز در جلسهای محرمانه که در سازمان میراث فرهنگی با حضور تئوریسین نظریه «و امروز دوران اسلامگرایی هم به پایان رسیده است» و بدون حضور خبرنگاران چیز برگزار شد، تصویب شد از این اثر ماندگار و جاودانه فرهنگ ایرانی تجلیل یا به قول معروف اجلال شود.
بنابر کاوشهای باستانشناسان، نام علمی این اثر باستانی، Universe است؛ که ما در این گزارش از نام فارسی آن استفاده میکنیم؛ کیهان. این جلسه با تشریح خواص و سودمندیهای این اثر باستانی ادامه یافت.
1- وجود فردی به نام «حسین آقا» در نزدیکیهای این شیء تاریخی یکی از مهمترین شاخصههای این اثر منحصر به فرد است؛ در تاریخ آمده است که وجود این فرد تاثیرگذار در کنار این اثر تاریخی موجب حفظ آن از یک موجود ویرانگر به نام reflex شده است.
2- بر اساس مشاهدات علمی باستانشناسان، به جز تغییرات اندکی که پس از سالها در آن صورت گرفته است، حتا اندازه فونت آن هم دچار هیچ تغییر باستانشناسانهای نشده است.
تنها تغییر تا اندازهای قابل مهم جلوه داده شدن این اثر تاریخی، تغییر نمایش آن از، بعد از ظهری به صبحی بوده است.
3- این اثر تاریخی یکی از بینظیرترین آثاری است که چندلایه بوده است. گرچه لایههای آن از حیث شکل و چیزهای دیگر تفاوتهای بنیادین باستانشناسانه با هم دارند. مثلا لایههای ابتدایی و انتهایی چنان با دقت و کوبنده هستند که گویی همه آنها را خود حسین آقا تنظیم کرده است؛ در مقابل لایههای داخلی گویی توسط یک آدم خوابزدهی خوابگرد خود خوابپندار ساخته شده است.
البته سازمان میراث فرهنگی و گردشگری، از 200 سال پیش تاکنون هر ساله دستور منع بازسازی باستانشناسانه این اثر را به اتفاق آرا تمدید میکند. شاید به همین دلیل است که به جز بعضی از شکل و شمایلهای اطراف آن که آن هم احتمالا به دلیل بادهای موسمی ایجاد شده است، هیچ تغییری در آن گزارش نشده است.
4- در اخبار و روایتهای تاریخی آمده است در یکی از اسطورههای قوم تانگو این اثر تاریخی نماد کوتاه نیامدن بوده است. البته در بعضی از اقوال هم گفته شده است که نماد شکست ناپذیری در برابر دادگاه انقلاب بوده است؛ البته احتمالا توضیحات ادامه آن از اسناد حذف شده است.
حالا که بحث اسطورهها شد این نکته را هم باید اضافه کرد که این شیء تاریخی یکی از بینظیرترینهای اسطوره بوده است؛ به بیان ملیحتر، یکی از پراسطورهترین اشیاء تاریخی بوده است.
5- یکی از مهمترین مباحث درباره این شیء تاریخی ارزشمند و مهم و حیاتبخش، مباحث امنیتی پیرامون Universe است. اهمیت و مهمی این مباحث تا به آن جاست که بنابر اعتقادات و باورهای بومیان افریقایی، این شیء میتواند همه وقایع تاریخی را دستکم سیزده روز پیش از روی دادن پیشگویی کند. البته بعضی از این بومیان اعتقاد راسخ دارند که این بحث ربطهای جالبی با همان «حسین آقا» دارد. البته هیچ مدرک مستند و قابل چیزی برای این ادعا یافت نشده است.
نوار ضبط شده از این جلسه سری بعد از این دچار خش زیادی است؛ به هر روی تصمیم پایانی این جلسه که در محل اصلی سازمان میراث فرهنگی و گردشگری و با حضور نمایندگان سازمان یونسکو و آقای نظریهپرداز «و امروز دوران اسلامگرایی هم به پایان رسیده است» برگزار شده بود؛ برگزاری مراسمی برای اجلال یا همان تجلیل از این اثر باستانی تاریخی بود.
امید که این اثر تاریخی غیرتغییریافته، هیچگاه دستخوش تغییر نشود.
امروز روز سیزده آبان بود؛ و هست.
روز ملی مبارزه با استکبار جهانی؛ روز دانشآموز هم هست.
یکی از رکنهای اساسی انقلاب اسلامی، استکبارستیزی و مبارزه با قدرتهای زورگو بوده و خواهد بود. شکی نیست که عبارت تاریخی «مرگ بر امریکا» نمونه بارز این استکبارستیزی بوده است. عبارتی که امروزه در همه جای جهان فریاد میشود؛ البته به جز کشورهایی که سرسپردگیشان نسبت به امریکا آنقدر زیاد هست که حتا اجازهی به زبان آوردن این جملات را به مردم خویش ندهند.
ما به خاطر پایندی به اهداف و آرمانهایمان حاضر شدهایم دست از منافع بسیار اقتصادی و سیاسی بکشیم؛ البته چیزی را از دست ندادهایم؛ آن هم در برابر استقلال چندجانبه.
اما نکتهای که هست اینکه امروز عبارت «مرگ بر امریکا» تنها یک نماد است؛ نمادی برای نشان دادن رگ غیرت به همه؛ جملهای تنها برای بزرگ جلوه دادن عقایدی که دیگر شاید آنچنان به آنها پایبند نباشیم.
نمیدانم عبارت جالب و رؤیایی «کشور دوست و برادر» را شنیدهاید یا نه؟! حتما شنیدهاید. عبارتی که برای خیلی از کشورها استفاده میشود؛ البته این عبارت فقط کاربرد حاکمیتی دارد!
چند تا از این کشورهای جالب «دوست و برادر»، برادران جالب شورای همکاری خلیج فارس هستند. منافقانی که همه رگهای غیرتشان را شاید در کاخهای رؤیایی امریکا و اروپا زدهاند.
آخرین اقدام برادرانه، دوستانه و محبتآمیز این دوستان احمق جمهوری اسلامی، پیشنهادی برای حل مشکل هستهای ایران بوده است. گرچه از بردن اسم نحس این کشورها کراهت دارم اما خوب است بدانید؛
عربستان سعودی؛ غاصبان حرم الاهی و حرف گوشکن مطلق ایالات متحده
کویت؛ متحد بیچون و چرای امریکا
بحرین؛ کشور دوست و برادر؛ با اکثریت شیعه و حاکمیتی ظالم و زورگو نسبت به شیعیان
عمان؛ ایضا کشور دوست و برادر که هیچ کسی را بینصیب نمیگذارند.
قطر؛ اوج بیغیرتی و حماقت را میتوانید در این حکومت ببینید. اوج فضای بسته سیاسی؛ اوج اختناق سیاسی اجتماعی؛ در عین حال متحد، دوست و نوکر امریکا و دارای روابط نزدیک با غاصبان قدس شریف
امارات عربی متحده؛ مصداق بارز حاکمیتی بر اساس اصول اسلام ناب امریکایی
کشورهای دوست و برادر عضو شورای همکاری خلیج فارس، برای حل بحران هسته ای ایران، پیشنهاد کرده اند عملیات تولید سوخت هستهای برای کشورهای خاورمیانه در یک کشور ثالث مثل سوییس انجام شود؛ و با به هم آمیختن دو صفت ذلت و حماقت خواستهاند اختلافات هستهای ایران با آژانس انرژی هستهای را حل کنند!
امروز روز سیزده آبان است؛ شورای همکاری خلیج فارس کمتر از امریکا نیست؛ اگر پرروتر و بیحیاتر نباشد. با منافقهایی که دستان کثیفشان تا آرنج در ظلم و گناه و همچنین غصب حاکمیت کشورهای عربی فرو رفته است نباید بهتر و مناسبتر از امریکا رفتار کرد.
مردم طرف معامله دولتهای بیشعور عربی نیستند؛ پس انتظار ما از دولت این است که دستکم با شورای همکاری خلیج فارس مقابله به مثل کند. آیا انتظار زیادی است از دولتی که خود را غیرتمند و عزتمدار میداند؟
سفر محمود احمدینژاد به ایالات متحده برای شرکت در مجمع عمومی سازمان ملل متحد، با رخدادهایی همراه بوده که بار دیگر رسوایی رفتار زورگویان جهان را به نمایش گذاشته است.
صرفنظر از همه تحلیلها و شیوه انتقال وقایعی که از جهتهای مختلف ابراز میگردد، یک بخش از سخنان رییسجمهور اسلامی ایران در مجمع عمومی، حائز اهمیتی است که باید هزاران بار بازگویی شود.
با نگاهی گذرا به موارد ذکر شده در بند دوم ماده یک «منشور ملل متحد» به سادگی در می یابیم که سازمان ملل امروز آن گونه که تاکنون نیز این چنین بوده، هیچ محلی از اعراب ندارد. قصد یادآوری ناکارآمدی سازمان ملل و سازمان های تابعه اش ندارم اما تنها یک مورد از این بند را تنها جهت اطلاع -و شاید محض خنده!- در این جا می آورم.
1- سازمان برمبنای اصل تساوی حاکمیت کلیه اعضاء آن قرار دارد
سازمان ملل هیچگاه حتی به اندازه یک روز هم نتوانسته است وظایف خود را انجام دهد. به علاوه بارها و بارها با ابزارهایی که در اختیار داشته است، موجبات فشار بر کشورهای مختلف را فراهم کرده است؛ آنهم تنها به سود برخی دیگر از کشورهای زورگو و بیدادگر. سازمانی برای ترجیح دادن نظرات بعضی از کشورها بر مناسبات جهانی. آیا این به معنای بیمعنا شدن جمله نقل شده نیست؟ بیمعنا و خندهدار.
حال جمله دکتر احمدینژاد در سخنرانی ایشان در مجمع عمومی سازمان ملل متحد:
«در میان همه سازمانهای ناکارآمد، متأسفانه شورای امنیت سازمان ملل در صدر قرار دارد.» آیا اینطور نیست؟ سازمان ملل متحد، اگر هم کارآیی داشته باشد، کارکردی برخلاف منشور ملل متحد است. سازمانی که وظیفهاش 2- توسعه روابط دوستانه در بین ملل بر مبنای احترام به اصل تساوی حقوق و خود مختاری ملل و انجام سایر اقدامات مقتضی برای تحکیم صلح جهانی بوده است، امروز شأنی جز فرمانبرداری از نئوکانهای تازه به دوران رسیده ندارد.
سازمان ملل در صدر سازمانهای ناکارآمد دنیا. این سخنی است که احمدینژاد در مجمع عمومی سازمان ملل متحد بر زبان رانده است.
دو گونه میتوان به این سخن نگاه کرد. اگر مرعوب رفتار ریاکارانه دولتهای اروپایی و امریکا باشیم و مناسبات جنگلی جهان امروز را بر همه چیز ترجیح دهیم، بیشک خواهیم گفت «سفسطه و مغلطه احمدینژاد/احمدینژادها منجی وطن نخواهد شد» و اگر گرایش به اصول انسانی داشته باشیم، خواهیم گفت «این سخنان احمدینژاد، نشان از نبوغ انسانیت در درون او و همچنین بهرهگرفتن از تفکر جاودان اسلام ناب است»
اما به هر حال، سازمان ملل پوسیدهترین سازمان جهانی است. سازمانی پوسیده در جهانی مملو از حاکمانی وحشی و مردمانی سرخورده.
و احمدینژاد، الگویی نو برای حاکمیت اخلاقمحور و انسانی.
تابستان امسال که چند روزی را به خانه رفته بودم، معنای توسعه متوازن را فهمیدم. اما امروز داغهایم تازه شد. خانه که رفته بودم، مشکلم این بود که به اینترنت دسترسی نداشتم. مشکل هم از مخابرات بود. گرچه میشد از یک سیستم مخابرات که به اینترنت دسترسی داشت، استفاده کرد.
اما امروز با نوعی دیگر از توسعه متوازن آشنا شدم. آشنا که البته بودم. اما عمق فاجعه را بیشتر درک کردم.
میگفت شیر آب شهری را که باز میکنی، آب گلآلود روی دستت میریزد.
میگفت مردم آب را میخرند. میگفت کنتور برق معنایی ندارد. میگفت اقتضای هوای تابستان آنجا، روشن بودن یک کولرگازی در هر اتاق است. البته در روستای ما هم کموبیش همین است.
میگفت تبعیض میان ... و ... آنچنان تابلو و دریده است که با رفتن به محلاتشان میتوانی آن را درک کنی. میگفت خیلی تلاش شده که آنها را به شورش، اعتراض یا هر کار براندازانه دیگری دست بزنند، اما توفیقی نداشتهاند.
میگفت همه این تبعیضها زیر سر فلانی است. همه هم میدانند. میگفت یک تئوری قوی پشت این رفتارها هست.
میگفت یک فلانی دیگر که به استان سفر کرده بوده، با صراحت به مصوبهای در شورای عالی امنیت ملی اشاره کرده که دولتیها(یا شاید دولتها) را از رسیدگی به مناطق مرزی بر حذر داشته است. البته همان فلانی دیگر گفته است که در جلساتی در حضور رهبر انقلاب این مصوبه را برداشتند.
با خودم میگفتم مردم هر اندازه نسبت به نظام شکرگزارتر باشند، محرومتر میمانند.
گفتم حرفهای هاله اسفندیاری پس از خروج از ایران را شنیدهای. که چگونه از برخورد خوب نیروهای امنیتی و قضایی سخن رانده است؟ گفتم یادت هست آقای شهرام در طول زندان بچهدار شده بود؟
کاری به هیچکدام از مسئولین ندارم. هیچکاری به هیچکدام.
حق گرفتنی است، دادنی نیست. حتا در جمهوری اسلامی. اصلا حتا ندارد.
ما میتوانیم. آری! میتوانیم در عین وفاداری به انقلاب و نظام، حق خویش را نیز از مسئولان بستانیم. به همین شدت. استثنا هم ندارد.
دوست نداشتم جاهای خالی را پر کنم اما حالم از محافظهکاریهای روشنفکرانه به هم میخورد.
اولین و دومین سه نقطه: عربها و غیر عربها
فلانی اول: نماینده ولی فقیه در استان خوزستان
فلانی دوم: محمود احمدینژاد
بعضی حرفها زدنی نیستند. یعنی نباید زد اما نمیشود نگفت.
بیش از چهار سال است که سرزمین پیامبران اشغال شده است. به دست کسانی که افتخار خود را صلیبی بودن میدانستند. سربازان مسیح. سربازان خدا. ادعاهای بامزه.
شرورهایی که از صدر تا ذیل غرق در اشتباهاند. اشتباه در اشتباه. دموکرات و جمهوریخواه. کارگر یا راست. همچون زنبورهای زخمخورده به زندگی مردمی مسلمان وارد شدهاند و همه وجوه زندگی مردم عراق را به دست گرفتهاند. در دستان کینهتوز و بی اندکی حیای انسانی.
اشغالگران، صدام را به زیر کشیدند تا غم و اندوه را با دستهای خود به مردم عراق هدیه کنند. شاید ظلمهای فرزند پلید خود را کافی نمیدانستند. اشغالگران. اشغالگران. ما مسلمانیم. راست میگویم؟ عراقیها هم مسلماناند. مسلمان.
برادران عراقی! ظلمها و بیدادهای صدام را به نظاره نشستید و دم بر نیاوردید. شاید هم نتوانستید. شاید صدام آنچنان مقتدر بود که همه جان شما را دزدیده بود. همکیشان! صدام رفت. باور کنید.
چه میگویم. شما مسلمانید. مسلمان. شرم نمیکنید که سایهی افتاده بر زیستنتان از جنس شرک و کفر باشد؟ از جنس ابوغریب. از جنس بمبهای مسلمانکُش. آه! نکند آن بمبها مسلمانیکُش هم بوده است؟!
نکند یانکیها مسلمانیتان را هم با بمبهای خوشهای پودر کردهاند؟ آیا سزاوار نبود که پودر شدن مغر فرزندان خردسالتان با بمبها و موشکهای اشغال، باید مسلمانیتان را عمیقتر میکرد؟ تا کی میخواهید گرفتار یزید و معاویه و قیصر باشید؟
امروز دیر است. از دیروز شروع کنید. از دیروز. نکند به سازمانهای بینالمللی امید بستهاید؟ یا به سازمان سران کشورهای اسلامی؟ یا به اتحادیه عرب؟ یا شاید به دولتمردانتان؟ ای وای!
به خدا امروز دیر است. مبارزه سخت است. خیلی سخت. اما خدا هست. به اشغالگران هُشدار بدهید. بگویید که به آخر خط رسیدهاید. بگویید که دیپلماسی و منطق و سخن در زبان امریکایی و انگلیسی معنای کشک میدهد. بگویید. بگویید که عُرضه بریدن خرخره سربازان سیاهی را دارید.
کاش دیروز شروع کرده بودید.