دیشب با گوشی مشغول گوش کردن رادیو بودم.
شبکههای مختلف رو عوض میکردم تا یکیشون باب میلم باشه.
رادیو جوان، رادیو ایران، رادیو معارف، رادیو فرهنگ و ...
خیلی شنیدهام که موعظه شنیدن به آدم نشاط میدهد. شنیدهام موعظه شنیدن انسان را شاد میکند و غیره.
شاید این حرف را زیاد نتوانستهام باور کنم از عمق جان. اما یادم هست که بعضی وقتها شیرینی احساسی که بعد از موعظه شنیدن دریافتهام، با هیچ شادابی و نشاطی قابل مقایسه نبوده است.
دیشب در میان عوض کردن کانالهای رادیویی، گهگاه صدای سخنرانی یک روحانی توجهم را جلب میکرد اما از سر بیحوصلگی سراغ رادیوهای دیگر میرفتم.
بالاخره برگشتم سراغ همان سخنرانی و گوش کردم. خوابم هم میآمد. اما ارزش گوشکردن را داشت. تا آخر هم گوش کردم. کلی تلنگر بود و کلی هم دلم خوش شد از اینکه در میان این همه بالا و پایین پریدن و غیره، سببی ساز شد که اندکی موعظه شویم...
امروز سالروز شهادت سید مرتضی آوینی است. همو که رهبر فرزانه انقلاب، سید شهیدان اهل قلم خواندش...
سید مرتضی آوینی واعظی بود که گرچه هیچگاه از پلههای منبر بالا نرفت اما با کارش ملتی را موعظه میکرد.
نمیخواهم تعریف بیجا کنم اما یاد روایت فتح هیچگاه از قلب مردمان ایران اسلامی پاک نخواهد شد. گرچه شهید آوینی فقط همان نبود که مردم در روایت فتح دیدند. شهید آوینی نویسنده بود. روزنامهنگار بود. نماینده تیپی از انقلابیونی بود که گرچه نگاه هنری داشتند اما هنر را ابزاری در جهت اهداف انقلاب میدانستند.
و اینگونه است که شهید آوینی یکی از نمادها و شاخصههای اصلی هنر انقلاب اسلامی است.
در این میان نکتهای که اصلا به آن توجه نشده است، درافتادن مسئولان فرهنگی و سیاسی با امثال شهید آوینی است، البته در زمان زندهبودنشان. همین. شاید بعضی از همینهایی که امروز قرار است در فلان همایش و بهمان سمینار، غزل عاشقانه «چرا رفتی مرتضی جون» سر دهند، روزهای زندگیاش امانش را بریده بودند و ...
امروز هم هستند آوینیها و سنگاندازها...
آوینی رفت و چه خوب رفت. امروز را نیز دریابیم...
استان فارس به زودی میزبان رییسجمهور خواهد بود.
مهم نیست که رییسجمهور در زمان رقابتهای داغ انتخاباتی یک بار پیش از دور اول رایگیری و یکبار نیز پیش از دور دوم رایگیری به فارس رفته است اما استان فارس جزء آخرین استانهایی است که ...
اینها اصلا مهم نیست.
درباره برنامههای سفر چیزی نمیدانم. اما میدانم که یکی از اهداف اساسی این سفرها، رودررویی بیواسطه مسئولان با مردم است که هدف مبارکی است.
یکی از شهرستانهای استان فارس لامرد است. شهرستانی با جمیتی حدود 60 هزار نفر. دارای آبی شور، زمینی غیرحاصلخیز و هوایی خشک. مردمی انقلابی و شهیدپرور.
در حدود هشت ماه پیش، با جمعی از دوستان دانشجو به حضور فرماندار شهرستان لامرد رسیدیم تا به گمان خودمان هماندیشی کنیم و درباره مسایل فرهنگی محل ماموریت آقای جعفری با ایشان صحبت کنیم.
محمد جعفری گرچه چند سالی مشاور دبیرستانهای شیراز بوده است اما شاکله شغلیاش، ساخت و ساز خانه است. همان بساز بفروشی.
در انتخابات ریاست جمهوری طرفدار سرسخت و معروف جناب آقای هاشمی بوده است. اکنون نیز از از اینکه بین هاشمی و احمدینژاد، اولی را انتخاب کند ابایی ندارد. از این گذشته از گفتن اختلاف دیدگاه و نظر خود با رییسجمهور و شعارهای او هم ابایی ندارد.
گزارشی که همانروزها نوشتم. کلیک کنید
نماینده مردم لامرد در مجلس شورای اسلامی، روزگاری دبیر بینشاسلامیام بود. یادش به خیر. خیلی دوستش داشتم. اما حالا ...
از قول خودش همه سلولهای بدنش، فرهنگیست. اما تا دو سال اول مسئولیتش در مجلس شورای اسلامی باز هم از قول خودش هیچ خدمتی برای فرهنگ موکلانش انجام نداده است.
نماینده ولی فقیه در شهرستان لامرد و همچنین امام جمعه شهر لامرد، حجةالاسلام والمسلمین شهیدی هستند که همزمان نمایندگی ولی فقیه در اداره جهاد کشاورزی شهرستان و همچنین ریاست دانشگاه آزاد اسلامی واحد لامرد را به عهده دارند. خانواده ایشان ساکن شهر مقدس قم هستند و حاجآقای شهیدی هم یکی از امامجمعههای پروازی جمهوری اسلامی هستند.
اما اصل مطلب.
سهم مردم لامرد از مسئولان حکومتی همین است. فرمانداری که به شعارهای دولت هیچ اعتقادی ندارد ...
گروههایی در لامرد هستند که شدیدا در پی تعویض فرماندارشان هستند اما تاکنون که راه به جایی نبردهاند. گروههایی هم هستند که به رغم اطمینانشان از نادرستبودن انتصاب محمد جعفری به عنوان فرماندار، به دلایلی از انتقال این موضوع به مسئولان رده بالا امتناع میکنند. معاونان استاندار فارس هم که ...
فعلا همین قدر کفایت میکند.
اما سخنم با دولت دکتر احمدینژاد:
60 هزار نفر از مردم این مملکت در شهرستان لامرد زندگی میکنند. ریاست محترم جمهوری و وزرا و معاونان رییس جمهوری همگی خادمان این مردم نیز هستند. اما برای اجرای شعارهای دولت در هر جایی باید فردی را مامور کرد که دستکم به شعارهای دولت فحش ندهد. تهاجم فرهنگی را کشک نداند. حمایت دولت از نهادهای خصوصی ترویج شعایر اسلامی را تخلف از وظیفه دولت نداند. و هزار موضوع دیگر که لزومی به بیان آنها نیست.
همه آنچه در شهرستانها و حتی روستاهای این کشور بر ملت میرود، تحت مسئولیت شماست. اگر از ناهماهنگی مسئولان با اهداف دولت بیخبرید، نهادهای نظارتی از جمله دفتر بازرسی ریاست جمهوری را اصلاح کنید. اگر هم خبر دارید و دست روی دست گذاشتهاید تا آب و هوا فرجی کنند، الامر الیکم.
دولتمردان خدوم و عزیز!
داشتن مسئولینی معتقد به آرمانهای انقلاب، حق همه مردم ایران است. سهلانگاری در انجام وظیفه به هر توجیهی که باشد، دستکم سر پل صراط خودش را نشان خواهد داد.
مطمئن باشید مردم مؤمن و انقلابی لامرد در انتظار پایان ماموریت محمد جعفری فرماندار فعلی لامرد هستند.
گفتگویی در پارسییار پیرامون سفر هیئت دولت به استان فارس
کلیک کنید
دیشب نخوابیدم.
اگه میبینید خیلی خوشحالم، نتیجه بگیرید که دایی شدهم.
من آدم رمانتیکی نیستم، خیلی هم دوست ندارم احساساتم رو بیرون بریزم، اما این یکی رو نتونستم. یعنی میدونید؟ خودم هم انتظار نداشتم این همه خوشحال باشم.
دیشب تا اذان صبح مشغول اساماس بازی با سیدکاظم بودم. سیدکاظم همون پدر خواهر زاده بنده هستن! نصف شبی تازه حس حرف زدن پیدا کرده بودم. هر کاری میکردم خوابم نمیبرد. اما تا صبح خبری نشد.
سیدکاظم دیشب اسم فرزند هنوز متولد نشدهش رو گذاشته بود موسی. بهش گفتم بچهت دختره. گفت امکان نداره.
امروز صبح که زنگ زد و خبر داد که بچه متولد شده، گفت که اسمش رو فاطمه گذاشته!
دیشب که داشتم توی راهروی خوابگاه قدم میزدم، با خودم فکر میکردم چطور ممکنه تولد یه بچهای که هنوز متولد نشده، اونم با هزار و دویست کیلومتر فاصله، چطور میتونه این همه روی من تاثیر بزاره که نتونم بخابم. تا حالا همچین حسی نداشتم. حس قشنگیه. نمیدونم. بسه.
امام حسینعلیهالسلام شاید در برابر کسانی ایستاده بود که به هیچ چیز پایبند نبودند جز از جنس گندم ری.
راستی امامعلیهالسلام که دنیاطلبی و دوری آنها از روش زندگی پیامبر را میدید، چگونه با آنان رفتار میکرد؟
امام حسینعلیهالسلام سوار بر اسب، به گونهای که همه لشکر به جنگ ایستاده با او بشنوند اینگونه سخن گفت:
اى مردم! سخن مرا بشنوید و در جنگ شتاب مکنید تا شما را به چیزى که اداى آن بر من فریضه است و حق شما بر من است موعظه کنم و حقیقت امر را با شما در میان بگذارم، اگر انصاف دادید، سعادتمند خواهید شد و اگر نپذیرفته و از مسیر عدل و انصاف کناره گرفتید، تصمیم خود را عملى سازید و با ما بجنگید، خداى بزرگ ولى و صاحب اختیار من است، همان خدایى که قرآن را نازل فرمود و اختیار نیکوکاران به دست اوست. حیاة الامام الحسین جلد 3 صفحه 184
امام حسینعلیهالسلام بدون استفاده از کلمات تند و پرخاشگرانه آنچنان با لشکر یزید محاجه میکنند که گویی آنها برای نصیحت شدن به صحرای جنگ آمدهاند.
در ادامه، فرزند رسول خدا که سلام و صلوات خدا بر او باد، پیمانشکنی و نامردمی لشکر یزید را به رخشان کشیده و سعی کرده است به آنها بفهماند که هیچ بهانهای برای جنگ با کسی که جانشین پیامبرصلیاللهعلیهوآله است ندارند.
و در پایان...
آرى به خدا سوگند بیوفایى و پیمان شکنى، عادت شماست، ریشه شما با مکر و بیوفایى درهم آمیخته است، شاخههاى شما بر آن پروریده است. شما خبیثترین میوهاید، گلوگیر در کام باغبان خود و گورا در کام غاصبان و راهزنان، لعنت خدا بر پیمان شکنانى که میثاقهاى محکم شده را شکستند، خدا را کفیل خود قرار داده بودید، و به خدا سوگند که آن پیمان شکنان شمائید! اینک این دعى ابن دعى (عبیدالله بن زیاد) مرا در میان دو چیز مخیر کرده است: یا شمشیر کشیدن و یا خوار شدن! و هیهات که ما به ذلت تن نخواهیم داد. تحف العقول 4/174/ الاحتجاج 2/99/ متقل الحسین خوارزمى /2/6
نکتهای که نمیتوان به راحتی آن را فهمید این است که امامعلیهالسلام حتی در آخرین سخنانش از موضع راهنمایی و ارشاد کناره نمیگیرد...
تکیهگاه کسی که در صحرایی سوزان در برابر لشکری بیتقوا و جاهل ایستاده است کیست...
بار خدایا! باران آسمان را از اینان دریغ کن، و بر ایشان تنگى و قحطى پدید آور، و آن غلام ثقفى را بر ایشان بگمار تا جام زهر به ایشان بچشاند، و انتقام من و اصحاب و اهلبیت و شیعیان مرا از اینان بگیرد، که اینان ما را تکذیب کردند و بى یاور گذاشتند، و تو پروردگار مائى، به سوى تو رو آوردیم و بر تو توکل نمودیم و باز گشت ما به سوى توست. بحارالانوار جلد45حدیث9
خدایا! برای ما اینچنین مخواه که اینگونه سخنان هم در قلبمان هیچ اثری نکند...
سلام
چند وقتیه تصمیم گرفتهم که درباره مسئولین حکومتی، محافظهکارانه و محترمانه حرف بزنم...
شنیدهایم که مسئولین حداقل به دلیل اسمشان باید مورد پرسش قرار بگیرند و خود را پاسخگو بدانند...
آقای رییسجمهور! آقای محبوب و دوستداشتنی! آقایی که چند ماه اول رییسجمهوریات هنوز آن کفشهای غیرباکلاس رو میپوشیدی و آن لباسهای بیکلاس رو به تن میکردی...
اینها که مهم نیست...
آقای رییس جمهور! کار ما از جوابخاستن از رییسجمهور گذشته است، چون دیدهایم که مسئولان اجرایی در پاسخگو نبودن، راست و چپ و محافظهکار و رادیکال ندارند و همه سرو ته یه کرباس هستن...
آقای رییسجمهور! خواهش میکنم درباره اطرافیانتان دقت کنید! آن آقای بذرپاش لوس و بیمزه کمکم داشت از یادمان میرفت؛ دوباره یه نفر دیگه داره گند میکاره...
آقای رییسجمهور! مگه ما قبل از انتخابات ریاستجمهوری ادعای عدم قحطالرجال نمیکردیم؟ پس کو؟ چرا این آدمایی که هر روز یه سوتی بچهگانه(دوستان بخونن احمقانه) میدن رو یه جورایی دک نمیکنید؟
بگذریم...
آقای رییسجمهور! حواستون هست که فرمانداران شهرستانهای دورافتاده این مملکت هم نماینده دولت شما یعنی دولت اسلامی در جایجای ایران هستن؟ پس چرا اینقدر بیدقتی میکنید؟
آقای رییسجمهور! یادتونه توی اون سروده میگفتن محمود احمدینژاد ریشهکن فقر و فساد؟ یادتونه؟ میدونم که شما مسئول شعارهای اطرافیانتون نیستین اما ...
من سعی میکنم فراموش کنم...
آقای رییسجمهور محبوب و گل! خواهش میکنم اگه خواستید انتخابات بعدی ریاستجمهوی داوطلب بشید، توی مبارزات انتخاباتی حتما بگید که نمیتونید اطرافیانتون رو کنترل کنید، بگید که نمیتونید قیمت تخممرغ رو تنظیم کنید، چه اشکال داره مگه؟
یاعلی
تو که خاموشی...
بی تو به شام و سحر چه کنم...
چه کنم با دل تنها...
چه کنم با این غم.
پیکر حسن نظری جمعه 15/10/85 ساعت 8 صبح از این آدرس تشییع میشود:
تهران نو - ایستگاه ارباب مهدی - کوچه شهید اکبر میر حسینی - بن بست طاهر - پلاک 27
قراره با دوستان بریم مراسم تشییع
سعی کنید تشییع مومن رو از دست ندید.
من خوشحالم!
شاید اگه شما جای من بودید زیاد خوشحال نبودید.
اما من خوشحالم.
من معمولا خیلی راحت دلم خوش میشه!
مثل الان که به خاطر یه بنر و لوگوی وبلاگ دلم کلی خوش شده و دارم به خاطرش یه یادداشت مینویسم.
البته این بنر و لوگوی جدید رو که میبینید کلرجی من برام طراحی کرده؛
یه چیزی حدود 5 ساعت از وقت ارزشمندش رو به من هدیه کرده؛ حالا من به خاطر کدومش خوشحالم؟
البته خودم هم کنارش نشسته بودم و چه بسا اگر خودم نبودم ... !
شب تا صبح، اونم برای ساختن لوگو و بنر و پسزمینه بیدار بمونی، چه شود ... !
صدای محمد اصفهانی، صدای حامد و ...
یاعلی