سلام به همه شما که دلهاتان سرشار اوست.
قلم که به اینجا میرسد، نای نفسکشیدن نمیماند، چه رسد به...
سختی زیستن آنگاه روی مینمایاند، که آدمیزاد را یارای دیدن نگاه تنها بینا، بر زندگیاش نباشد.
گفتم که قلم نای نفسکشیدن هم ندارد چه رسد به...
نمیدانم چرا نمیتوانم آنچه را که میخواهم; بنویسم.
بگذریم.
همیشه سختترین روزها، زمانی است که نمیدانی او تو را دوستدارد یا نه، نگاهتمیکند یا نه، سراغتمیگیرد یا نه؟
کاش میشد پرسید و کاش میشد او به همین راحتی جوابمان را می داد.
یاعلی
سلام
آنگاه که او بود، هدیه باران، شادابی و خوشحالی بود و امروز که نیست، باران هم بوی ستم میدهد.
او البته بودنش همیشگی است اما نگاهش همیشگی نیست.
نگاهش را در دستان خودمان نهاده بود اما نمیدانم چه شد که دیگر از کنارم رفت، آری نگاهش.
نمیدانم.
شگفتیام هر لحظه کرور کرور افزون میشود که هنگامه نگاهش چالهها و حتی چاههای زیستن، هموار میشود و در نبودن نگاهش، حتی راههای صاف و هموار برایمان دردناک و پرزحمت میشود.
کاش..
کاشهایم زیادند...
راستی! این اولین بار بود که در وبلاگم درددل نوشتم، خدا به خیر کند.
یاعلی
آری!
و اینگونه طلوع فجر را به دیدار نشستیم و راهی کردیم شب بیستاره را.
و آن روز که تودههای هزار هزار مردمان رهایییافته از بند استبداد جاهلانه، سلسله بینفس پهلوی را از تخت پادشاهی به زمین کشیدند و سلالههای راستین اول آفریده هستی را بر بام حکومت عدالتپیشه جای دادند، هرسال در حال تازه شدن است و امسال نیز چون همیشه ولی با یک فرق اساسی همان اعلام وفاداری تکرار شد.
اما آن فرق اساسی; قابل پیشبینی بود که جماعتی که میخواستند با حضور خود، محبوبیت و مردمیبودن حکومت خود را به رخ دنیا بکشند، بسی افزونتر از سالهای پیشین بودند، گرچه جای هیچ تعجبی نیست.
چشم حسودان وسوسهگر بداندیش کور باد.
یاعلی
و این هم تصویری از راهپیمایی 22 بهمن تقدیم به شما
به نام یگانه آفریدگارِ هستیده
امروز دوازدهمین روز از ماه شقایقرنگ است.
امروز دوازدهمین روز از بهمن خونین و پرفروغ و باشکوه است.
بهمن!
روزهایی پر از عشق به وطن، عشق به باختن جان بیارزش، برای رهایی از چنگال سرسپردگان بیاختیار، برای یافتن سوسوی چراغ بزرگمردی از سلسله خورشید، برای پرواز به سوی آسمانِ استقلالآزادیجمهوریاسلامی
و اینک، در امتداد گامهایی که آن سلاله پاک پیامبر عشق و تفکر برداشت، نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران همچنان در راه است تا به آنچه آرمان خود کرده است برسد.
برای تبرک وبلاگمان، قسمتی از سخنرانی امام بزرگواررحمةاللهعلیه در بهشتزهرا را برایتان مینگارم.
من دولت تعیین می کنم. من توی دهن این دولت می زنم. من دولت تعیین می کنم. من به پشتیبانی این ملت، دولت تعیین می کنم، من به واسطه این که ملت مرا قبول دارد...(ابراز احساسات شدید مردم، که موجب می شود سخنان امام قطع شود) این آقا(بختیار) که خودش هم، خودش را قبول ندارد! رفقایش هم قبول ندارند، ملت هم قبول ندارد، ارتش هم قبولش ندارد؛ فقط آمریکا از این پشتیبانی کرده و فرستاده، به ارتش دستور داده که از این پشتیبانی بکنید؛ انگلیس هم از این پشتیبانی کرده و گفته است که باید از این پشتیبانی بکنید. یک نفر آدمی که نه ملت قبولش دارد، نه هیچ یک ازطبقات ملت ازهرجا بگویید قبولش ندارند، بله چند تا از اشرار را دارند که می آورند توی خیابان ها! از خودشان هست این اشرار، فریاد هم می کنند، از این حرف ها هم می زنند، لکن ملت این است (اشاره به جمعیت حاضر درمسیرفرودگاه تا بهشت زهرا)، این ملت است...
ما تا هستیم نمی گذاریم این ها سلطه پیدا کنند. ما نمی گذاریم دوباره اعاده بشود آن حیثیت سابق و آن ظلم های سابق. ما نخواهیم گذاشت که محمدرضا برگردد. این ها می خواهند او را برگردانند. بیدار باشید! ای مردم، بیدار باشید! نقشه دارند می کشند. ستاد درست کرده مردکه (شاه) درآن جایی که هستش؛ روابط دارند درست می کنند. می خواهند دوباره ما را برگردانند به آن عهدی که همه چیزمان اختناق در اختناق باشد؛ و همه هستی ما به کام آمریکا برود؛ ما نخواهیم گذاشت؛ تا جان داریم نخواهیم گذاشت.
سالگشت ورود امام عاشقان حق را تبریک میگویم.
یاعلی