سلام
به نظر شما انتخابات همیشه میتواند خوب باشد؟
در خبرها آمده است که محمود عباس(ابومازن)، رییس تشکیلات خودگردان فلسطینی تنها راه حل بحران فلسطین را برگزاری انتخابات زودهنگام دانسته است.
نظام حکومتی تشکیلات خودگردان، نظام پارلمانی هستش. یعنی بعد از انتخابات مجلس، گروه یا حزبی که اکثریت رو داره نخستوزیر رو به رییسجمهور معرفی میکنه و نخست وزیر هم با تایید رییسجمهور کارش رو شروع میکنه.
بعد از پیروزی قاطع جنبش حماس در انتخابات پارلمانی فلسطین، همه دولتهای اروپایی شروع به تحریمهای سیاسی و اقتصادی فلسطین کردن؛ با این توجیه که چون جنبش حماس یک گروه تروریستی هستش، پس حق حاکمیت نداره.
بعد از یک سال بالا و پایین پریدن دولت حماس و ایستادگی در مقابل کشورهای زورگوی مدعی پایبندی به دموکراسی، این روزا ابومازن که تابلوه که از ننه سازشکارش سازشکارتر و بیغیرتتره، در ژستی نجاتبخش گفته که پایان همه دردهای فلسطینیان نتخابات زودهنگام پارلمانی هستش تا مردم که از دولت حماس حالشون به هم میخوره به جنبش فتح رای بدن و همه چی درست بشه ...
گرچه فعلا اکثریت گروههای فلسطینی با این طرح احمقانه محمود عباس مخالف هستن اما مطمئنا اگه دوباره هم انتخابات برگزار بشه مردم به حماس رای میدن چون دلایل اصلی رویگردانی مردم فلسطین از فتح و رایدادنشون به حماس هنوز از بین نرفته؛ دلایلی از قبیل سازشکاری بیحد و مرز جنبش فتح، فسادهای مالی گسترده در دولتهای پیشین فتح، بیتوجهی به انتفاضه به عنوان تنها راه حل بحران اشغالگری و ...
باید منتظر ماند و دید که آیا سازشکاران میتوانند امیال حماقتآمیز خودشون رو بر اراده مردم فلسطین ترجیح بدن یا نه!
یاعلی
1- یه دوراهی!
اگه یه نفر آدم که واسه خودش و اطرافیانش کسی حساب میشه و ... یه کاری بکنه که اون کار اشکال اساسی داشته باشه، باید چهکار کرد؟
2- اصلا آدمای بزرگ مهمترن یا اصول؟ یا نه! آدمای خیلی بزرگ و خیلی محترم و اینا احترامشون واجبتره یا اصول؟
خیلی وقتا میشه که خیلی از این آدم بزرگا کارایی میکنن که مطمئنی گند کاشتهن!
واقعا باید چهکار کرد؟
3- توی یکی از یادداشتهایی که درباره امیرخانی یه چیزایی نوشته بودم، یکی از دوستان یه اشکال کرده بود و گفته بود که خوشم میاد هنوز از بالا نگاه میکنی.
باعث افتخار منه که از بالا نگاه کنم؛ یعنی هیچ کسی رو اصل حساب نکنم؛
4- به نظر من آدمای بزرگ و محترم اگه واقعا محترم هستن، نباید کاری بکنن که خلاف احترامشون باشه، نباید حرکتی انجام بدن که لازم باشه کسی بهشون گیر بده.
اصلا اون چه آدم بزرگیه که به همین راحتی کاری میکنه که بزرگ بودنش زیر سوال بره.
فکر کنم واضح باشه.
5- ادامه مطلب...
در انتخابات شرکت میکنم
با همه انتقاداتی که به همه دارم؛
شاید میخواستم جملهای از حضرت امام یا رهبر انقلاب در تاکید لزوم حضور در انتخابات نقل کنم؛
اما در انتخابات شرکت میکنم؛
صرف نظر از اینکه به این نظام معتقد باشم یا نباشم؛
به وعدههای بامزه کاندیداها امیدی داشته باشم یا نداشته باشم؛
اگر دوست دارید، فکر کنید خیلی خوشم اما شرکت در انتخابات برای من یعنی تاثیرگذاری.
یعنی اینکه اطمینان دارم که این یک رای من ممکن است باعث شود بعضی رای نیاورند ...
برای من که همه سهمم از این حکومت همین یک رای است، چیز کمی نیست؛
من در انتخابات شرکت میکنم؛
من به جمهوری اسلامی رای میدهم؛
به آنان که جمهوری اسلامی را قبول دارند؛
به آنان که جز راه مستقیم اسلام و امام راه دیگری ندارند؛
همین؛
دوستان عزیز اگه کسی یه فیدریدر تجربهشده سراغ داره غیر از گوگل، حتما راهنمایی کنه.
تازه امده بودم داخل ...
1- بویی که میآمد، اصلا بوی خوبی نبود، اما مرا با خود برد ...
به روستا؛ همانجایی که وقتی باران خوبی میآمد، خیالمان راحت میشد که امروز؛ مدرسه بیمدرسه!
آخه میدونید! اون ته روستای ما یه رودخونه بود؛ که هر وقت بارون درست و حسابی میاومد، رودخونه پر آب میشد.
پل که نداشت، البته چند وقت داشت، اما یه سال پل رو آب برد!
مدرسه ما اون طرف رودخونه بود، برای همین اگه رودخونه پر از آب میشد، خوشحالی ما صدچندان میشد.
بگذریم...
2- دیروز برف میآمد، یادم آمد که بچه که بودم؛ یکی از آرزوهای دستنیافتنیام دیدن برف بود!
دیروز برف میآمد، هوا هم سرد بود.
3- دیروز با چند تا از دوستان ... رفتیم یکی از معاونتهای وزارت خارجه، آدرسش رو درست و حسابی یادم نیست، فقط میدونم توی کوچه آقایی بود، یعنی اسم اون کوچه آقایی بود.
مثلا رفته بودیم کنفرانس بینالمللی هولوکاست و این چیزا.
دم در باید از ماشین پیاده میشدیم و میرفتیم داخل؛ کارت نشون دادیم، رفتیم داخل، دیگه توی سالن بودیم؛
رفتیم توی سالن، شلوغ، پرسروصدا، تنگ، کوچیک و ...
اولش هر چی توی کارتهای که روی میز چیده شده بود گشتیم، خبری از کارتهامون نبود ...
رفتیم توی سالن کنفرانس؛ توی جزوه برنامهها، دیدم که آدمهای کلهندهای از جمله: روبرت فوریسون، دیوید دیوک، فین کنشتاین و ... قرار بود توی کنفرانس باشن.
ادامه مطلب...
اون روز رفته بودم مغازه تخممرغ بگیرم.
نداشتن، گفت برو اون تعاونی ... حتما دارن.
رفتم اونجا نداشتن.
از خیرش گذشتم، دو سه روز پیشش هم مجبور شده بودم به جای تخممرغ شصت تومنی، تخممرغ 120 تومنی بگیرم.
بعید نیست اشتباه کنم؛ فکر میکنم محوریترین وظیفه دولت، تامین امنیت روانی مردم هستش.
از اینکه نزدیکای انتخابات بخام منفیبافی کنم، میترسم؛ اما فکر میکنم خیلی جالبه که وزارت بازرگانی بعد از این همه سال هنوز نمیتونه سطح عرضه گوجهفرنگی رو متوازن کنه.
نمیدونم؛
قرار نیست همه کاسهکوزهها رو سر دولت خراب کنیم اما این رو هم نمیشه فراموش کرد که عملکرد وزارت بازرگانی از خیلی از جهات رابطه خاصی با شعارهای دولت نداشته.
توی قضیه گرون شدن مصالح ساختمانی که واقعا احمقانه بود؛ بقیه هم ...
البته این رو هم میدونم که مثلا تورم مثلا یکی دو درصد پایین اومده؛ اما من که امروز صبح میرم مغازه که گوجه یا هر چیز دیگهای بگیرم و میبینم که قیمتش هوار تومنه، گور پدر تورم و غیره.
یک توصیه انتخاباتی! مردم میفهمند ... نیستند.
یاعلی
1- یه چیزی توی وبلاگنویسی خیلی مهمه!
اگه گفتید؟
اینکه وقتی یه یادداشت جدید مینویسید، همه رو خبر کنید که آی داد بیداد من به روزم!
2- البته یه چیز دیگه هم هست که به نظر من مهمتر از اولیه!
بدونیم فلانی که دوست داریم وبلاگش رو بخونیم، تازگیا به روز شده یا نه؟
برای هر کدوم از این دو تا یه راههایی هست.
در مورد اول، استفاده از یاهو مسنجر، استفاده از سیستمهای پیامرسان مثل پارسییار یا استفاده از پینگر؛ البته یه راههای دیگه هم هست که درصد تابلو بودنش خیلی زیاده! مثل کامنت گذاشتنهای ... !!
در مورد دوم هم، ثبتنام توی خبرنامه همون وبلاگ راحتترین راهه؛البته برای اونایی که از ایمیلشون جز در مصارف پرستیژیک استفاده میکنن!
یکی از راههای دیگه استفاده از سایتهایی با ساختار پینگی هستش که کار رو خیلی راحت میکنه.
شاید اکثر روشهایی که گفتم رو همه بلد باشن و ازش استفاده کنن؛ اما استفاده از سیستمهای بر مبنای پینگ، با همه راحتی و کاربردیبودنشون،هنوز بین وبلاگنویسها زیاد جا نیفتاده؛
برای استفاده از سیستمهای بر مبنای پینگ، ادامه مطلب...
سلام
انقلاب اسلامی ایران، شاید درونیترین انقلاب در دنیا باشد؛ که هست.
بعد از گذشت کمتر از سه دهه از برپایی جمهوری اسلامی، اینک این نظام به جایی رسیده است که جایگاه خویش را در میان حکومتهای جهان به خوبی یافته است.
مهمتر از عبارت قبلی آنکه؛ امروز مجموعه بینشها، راهبردها و عملکردهای جمهوری اسلامی ایران، به نمادی از استقلالطلبی مردم دنیا تبدیل شده است.
و اینک بعد از این همه؛ یقینا عمدهترین چالش دهه چهارم انقلاب اسلامی و حاکمیت جمهوری اسلامی ایران؛ نظارت خواهد بود.
شاید چالش نظارت در بدنه قوه مجریه، شاخصترین و ملموسترین نمونههای این هشدار اساسی باشد اما بدون تعارفهای معمول حکومتی باید گفت که؛ اساسا چالش عدم وجود نظارت صحیح و ملموس، در همه نهادهای حاکمیتی جدی است؛ اگر خطرآفرین نباشد.
شاید مجموعه مواجهه شکننده بدنه اداری و تشکیلاتی دولت با مردم را بتوان کف بحران نظارت دانست؛ همچنین سقف بحران نظارت را هم میتوان در نهادها و سازمانهایی جستجو کرد که مستقیما زیر نظر رهبری قرار دارند.
تاکنون رابطه رهبری معظم انقلاب(از زمان حضرت امام رحمةاللهعلیه) با مسئولان حکومتی و همچنین سازمانها و نهادهای زیر نظر مستقیم، رابطهای رهنمودی، ارشادی و منصحانه بوده است؛ البته مطمئنا تنها بعد قضیه که اساسا باعث این رفتار شده است، عدم پایبندی مسئولان درجه یک و میانی نظام به آرمانهای انقلاب و امام و رهبری بوده است.
نمیخواهم به سبک روضهخوانها بگویم که فلانی حتی در میان دوستدارانش هم غریب است اما طنز سیاه این روضه شدیدا گریهآور این است که؛ اساسا راهبردهای اساسی برای پیشبرد اهداف نظام را حتی آنان که خود را از وابستگان فکری امام و رهبری و قانون اساسی میدانند نیز کسب نکردهاند.
پایان سخن آنکه اگر فضایی مناسب برای نقد حاکمیت و زیرمجموعههای آن از قبیل قوای سهگانه، سازمانهای زیرنظر رهبری و دیگر نهادهای وابسته به نظام، به وجود نیاید؛ همچنان باید به انتظار روز مبادای پاسخگویی نشست.
در این یادداشت عمدا از مثالزدن پروا کردم تا هم خوانندگان خودشان مثال پیدا کنند و هم اینکه فکر میکردم موضوع تا حدودی واضح است.
یاعلی