سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یک مثال: ایسنا.

ایسنا متعلق به بیت المال است. رفتار رسانه ای ایسنا تناسبی با راه‏بردهای دولت نهم ندارد. ایسنا زیرمجموعه جهاد دانشگاهی است. جهاد دانشگاهی هم از آن وزارت علوم است. وزارت علوم هم که ...

چرا نباید یک رسانه متعلق به دولت، جهت‏گیری کلی‏اش همان جهت‏گیری‏های نظام باشد؟ دو احتمال بیشتر ندارد:

1- بی‏عرضگی دولت: این احتمال خیلی بامزه است. بالاخره زیرمجموعه را باید کنترل کرد. چه خبرگزاری ایسنا باشد، چه فرماندار لامرد!
2- بزرگواری دولت: این احتمال خیلی لوس است. چون بالاخره درباره بیت المال و اینا و هم‏چنین جهت‏گیری‏های کلی نظام نباید با کسی شوخی داشت. درسته؟

جالب است. دولت از یک طرف نمی‏خواهد امثال ایسنا را کنترل کند و از طرف دیگر امثال رجانیوز و غیره را حمایت می‏کند. از یک طرف یک سایت اینترنتی ننر به نام بازتاب ماه‏ها است که هیلترینگ شده است اما یک سایت بامزه به نام آفتاب‏نیوز هم‏چنان مشغول زغال‏پراکنی است.

باید ببخشید که بیشتر از این چند خط نشد.


نوشته شده در  پنج شنبه 86/3/31ساعت  6:53 صبح  توسط  
  نظرات دیگران()

به سبک یکی از برنامه‏های رادیویی*

تشکر می‏کنم از رییس‏جمهور فعلی به خاطر توصیف قضیه هاله نور.
تشکر می‏کنم از جناب سخن‏گوی بذله‏گوی دولت محترم به دلیل تکذیب جالب این قضیه!

لازم است تشکر کنم از جناب دکتر مشایی عزیز و بزرگ‏وار به خاطر حضور در مجلس رقص و آواز -لابد- عرفانی در ترکیه.
باید تشکر کنم از جناب ایشان که در ابتدا این قضیه را از اساس تکذیب فرمودند.
هم‏چنین باید تشکر کنم از خود ایشان که بعد از چند روز گفتند که «چی شده مگه؟ پی‏گیری کارهای سازمان گردش‏گری این چیزها را هم دارد. عادی است»(نقل به مضمون)(ترس از هیلترینگ!)

تشکر می‏کنم از همه اصول‏گرایانی که با رعایت کامل اصول‏گرایی همه این چیزها را زیر بلوزشان قایم کردند.
هم‏چنین باید تشکر کنم از رییس‏جمهور انقلابی به خاطر اجرای مراسم تجلیل از معلم کلاس اول.

تشکر می‏کنم از آقای رمضان‏زاده که در چند سال سخن‏گویی دولت جمهوری اسلامی، همه انتقادها را با فحش و توهین و تهمت و بقیه مفاهیم خوش‏اخلاقانه جواب دادند.
هم‏چنین تشکر می‏کنم از سخنگوی عزیز دولت فعلی جناب دکتر الهام که همه سوالات خبرنگاران فضول و بی‏کار را با شوخی‏های بامزه جواب می‏دهند. بالاخره خبرنگارها هم باید خوش‏حال باشند!

تشکر می‏کنم از سیدمحمد خاتمی خوش‏رفتار و خوش‏اخلاق و خوش‏تمدن که دخترکان فرنگ را از لمس دستان پرمهر و اهورایی‏اش بی‏بهره نگذارد.
تشکر می‏کنم از مسئولان و بزرگواران تکذیب‏کننده همه چیز که هم‏چنان دوست دارند مردم را گوش‏دراز فرض کنند.
تشکر می‏کنم از دفتر سپیده صبح و الاهه لبخند که ضمن تکذیب صحنه‏های جان‏گداز دیدار دوستانه سیدمحمد خاتمی با مردم شهیدپرور ایتالیا، بار دیگر مسلمان‏بودن آقای دکتر خاتمی را گوش‏زد نمودند.

تشکر می‏کنم از سیاست بی‏پدر و مادر.
تشکر می‏کنم از ماکیاول.
تشکر می‏کنم از لیبرالیسم.

*رسما از آن برنامه رادیویی پوزش می‏خواهم که اسمش را بلد نبودم.


نوشته شده در  سه شنبه 86/3/22ساعت  8:34 عصر  توسط  
  نظرات دیگران()

صحبت‏های وزیر کشور را شنیده‏اید. یا کلیاتی درباره آن به گوش‏تان خورده است.

این صحبت‏ها گرچه از زبان جناب آقای پورمحمدی وزیر کشور مطرح شده‏اند اما نمی‏توان آن را دیدگاه حاکمیتی دانست. چرا که وزارت کشور درباره ازدواج موقت ماموریت ویژه‏ای ندارد. پس گویی جناب آقای پورمحمدی به عنوان یک روحانی که وزیر کشور هم هست در یک همایش تخصصی سخنانی بر زبان رانده است.

شرایط ویژه ازدواج موقت در جامعه ازدواج موقت به گونه‏ای است که نمی‏توان به راحتی درباره آن اظهارنظر کرد. از دیدگاه فقه شیعه این مسئله کاملا پذیرفته شده و حتی توصیه شده است و هیچ شکی در آن نیست اما فرهنگ امروز جامعه ایرانی این موضوع را برنمی‏تابد. برای تحقق دین هم راهی جز تبلیغ آن نیست.

نکته‏ای که باید به آن توجه کرد این است که اگر مسئولین جمهوری اسلامی می‏خواهند به بهانه ریشه‏کن کردن فساد و مواردی از این دست به تبلیغ سنت‏های الاهی بپردازند، همان به‏تر که به کار خود برسند. از آن رو که حقانیت احکام الاهی، جاودانه است. اگر هم مصلحتی ایجاب می‏کند که یک گزاره شرعی اجرا نشود، مصالح و مفاسد آن باید مبنایی مورد توجه قرار گیرد.

صرف‏نظر از انگیزه‏های آقای پورمحمدی برای طرح این موضوع باید توجه کرد که مجموعه حاکمیت جمهوری اسلامی نمی‏تواند بدون اصلاح زیرساخت‏های نظام خانواده به تبلیغ گزاره‏هایی بپردازد که به مقدمات آن توجهی ندارد.

دولت محترم و بقیه سازمان‏ها و نهادها و بقیه قوا اگر دل‏شان برای جریان یافتن روح دین در جامعه می‏تپد، باید بدانند که با کار یک‏روزه نمی‏توان کاری از پیش برد. البته باید شهامت وزیر محترم کشور در بیان روشن دین را ستود اما اگر از نگاه حاکمیتی بخواهیم به این رخداد نگاه کنیم باید ببینیم دولت محترم و بقیه قوا برای تسهیل ازدواج چه کرده‏اند؟

باید دید قانون تسهیل ازدواج جوانان به کجا رسیده و حتا توفیق نسبی در آن به دست آمده است یا نه! به علاوه آقای پورمحمدی بدانند که نیاز بی‏پاسخ نخواهد ماند.


نوشته شده در  دوشنبه 86/3/21ساعت  5:46 صبح  توسط  
  نظرات دیگران()

چند وقتی است که با آدم‌های جدیدی مواجه می‌شوم.

آدم‌هایی با تیپ سیاسی، اجتماعی و تربیتی منحصر به فرد. شاید در حد و اندازه یک طبقه جدید.

ظهور رفتارهای جدید و دیدگاه‌های جدید، اصولا ایجاد هیچ وحشتی نمی‌کند! و ترسی هم ندارد اما …

رفتارهای جدیدی که به طور پراکنده در حال افزایش و یا حتا نهادینه‌شدن است، نشانه باروری نوعی فرهنگ است که باید نشانه‌های آن را در زیرساخت‌های فکری و بنیادین جامعه یافت.

آدم‌های ریشوی تسبیح به دست، مدعی دینداری، مدعی پیروی از آرمان‌های انقلاب که تا حد زیادی هم قالب و ساختار دین‌داری و وفاداری به انقلاب را بر محتوا و مفاهیم بنیادین ترجیح داده‌اند.

برای کسی می‌گفتم «سختی و اهمیت حفظ و جلو بردن نظام، قابل مقایسه با انقلاب و ایجاد نظام نیست». از ابتدای انقلاب تا به امروز، ظهور طبقات اجتماعی، فکری و سیاسی زیادی را شاهد بوده‌ایم. اما این طبقه را می‌توان واجد صفت خطرناک برای نظام دانست.

چند نفر از اعضای ستاد رایحه‌خوش‌خدمت در انتخابات شورای‌شهر را می‌توان مصداق‌های خوبی برای این طبقه جدید دانست.

این تیپ با تمسک به گزاره‌های رفتاری مذهبی و انقلابی، کرداری گاه مغایر با آرمان‌های انقلاب و سیاست‌های نظام داشته‌اند.

درافتادن با کمونیست‌ها که مشکل اساسی و بنیادین با جمهوری اسلامی، قانون اساسی و آرمان‌های آن داشتند، با همه سختی‌هایش ساده بود. درافتادن با منافقین گرچه سخت و مبنایی بود اما به هر صورت قابل‌تحمل‌تر از مقاومت در برابر اپوزیسیون داخل نظام بود.

و امروز با کم رنگ شدن خطر مخالفین داخل نظام، باید زنگ خطر ظهور طبقه جدید را به صدا در آورد.

تیپی جدید با لباسی متفاوت!


نوشته شده در  سه شنبه 86/3/15ساعت  3:15 صبح  توسط  
  نظرات دیگران()

یکی از سوال‏های جالبی که همیشه در ذهنم موج می‏زند این است که توی مذاکرات دیپلماتیک چه اتفاقی می‏افتد؟

شاید فکر کنید معمای بی‏مزه‏ای است اما فکرش را بکنید. دو کشور تا یک ربع مانده به جلسه مذاکره فلان وزیر این کشور و فلان وزیر آن‏یکی کشور، درباره یک موضوع خاص به هم‏دیگر فحش‏های بامزه می‏دهند و آن‏دو وزیر که از درهای بسته بیرون می‏آیند همه چیز به خیر و خوشی حل شده است و بقیه ماجرا.

اگر بخواهم کمی ریزتر به این موضوع بپردازم باید مثال بزنم. مثلا مذاکرات هسته‏ای میان ایران و کشورهای اروپایی. همیشه تا قبل از مذاکره همه چیز به هم ریخته و قاتی‏پاتی است. همه به هم چپ‏چپ نگاه می‏کنند و یکدیگر را متهم می‏کنند. همین که مذاکرات فوق تخصصی و محرمانه دکتر علی‏آقا و مهندس سولانا تمام می‏شود، صداوسیما تحلیل‏های خوش‏بینانه ارائه می‏کند و دولت و بقیه نهادهای سیاسی و امنیتی! از خوش‏حالی در پوست خودشان نمی‏گنجند.

البته یک احتمال هست که دو طرف در این مذاکرات آن‏قدر به پای هم می‏افتند و به خاطر اشتباهات‏شان از طرف مقابل پوزش‏خواهی می‏کنند که جایی برای نبخشیدن نمی‏ماند. اما خدایی‏ش احتمال لوس و بی‏نمکی است.

از این گذشته معلوم نیست چه امتیازاتی در این مذاکرات فروخته می‏شود که حتما باید بدون حضور خبرنگاران محترم و فضول باشد! البته این حق را باید به دیپلمات‏ها داد که حرف‏های محرمانه داشته باشند اما این حق را هم باید به مردم داد که دست‏کم از کلیات مذاکرات باخبر باشند نه این‏که«مذاکرات به خوبی انجام شد و هر دو طرف بر حقوق همه کشورها در برخورداری از دانش هسته‏ای تاکید کردند.»

نکته جالب دیگری که از باب فضولی باید عرض کنم قضیه جالب مذاکره با امریکا به خاطر مسایل و مشکلات ملت مظلوم عراق است. در این‏که این نوع از مذاکره درست است یا نه! حرف خاصی ندارم چون ابهام‏هایی در این قضیه دارم که تا پیش از حل‏نشدن آن‏ها نمی‏‏توانم اظهارنظر کنم. بگذریم. 

من نمی‏دانم در این مذاکرات چه اتفاقی می‏خواهد بیفتد. یعنی دو طرف چه چیزهایی می‏خواهند به هم‏دیگر بگویند که نمی‏شود با واسطه یک کشور ثالث گفته شود. یا اصولا وقتی رفتارهای دولت محترم عراق حال آدم را به هم می‏زند و در پاچه‏خواری و بی‏غیرتی در مقابل امریکا بی‏مانند است، تذکرهای انسان‏دوستانه ما به امریکا چه فایده‏ای می‏‏تواند داشته باشد.

البته یک احتمال این‏جا می‏توان داد. لابد قرار است نماینده ایران در این مذاکره، به امریکا تفهیم کند که ببین پسر خوب! ما در فلان نهاد امنیتی اطلاعاتی شما نفوذ کرده‏ایم ما به راحتی می‏توانیم فلان کار را انجام دهیم و آن را به پای شما بنویسیم ما می‏دانیم که شما فلان کار را در فلان جا با سوءاستفاده از نفهمی فلانی انجام داده‏اید. البته این احتمال هم خیلی خنک است.


نوشته شده در  شنبه 86/3/5ساعت  2:41 عصر  توسط  
  نظرات دیگران()

بنزین هشتاد تومانی تبدیل شد به بنزین صد تومانی کارتی.

چند روز دیگر هم اگر صبر کنید، بنزین صد تومانی کارتی تبدیل می‏شود به بنزین صدتومانی کارتی سهمیه‏بندی شده.

این را همین اول بحث بگویم که به هیچ وجه مخالف این وضع نیستم. اما حرف‏هایی هست که باید زد.

1- قابل انکار نیست که دست‏کم ساختارهای اقتصادی جمهوری اسلامی ایران بیشتر از هر فرهنگی پایبند لیبرالیسم است. البته یک لیبرالیسم تضعیف شده. درباره بنزین هم اوضاع همین است.

ماجرای بنزین از آن‏جا بامزه شد که بر اساس برنامه چهارم توسعه قرار بود از سال 85 قیمت بنزین براساس قیمت‏های عمده‏فروشی خلیج فارس ارائه شود. درتبصره سیزده همان برنامه، دولت مکلف شده بود که تا آن زمان استفاده از خودروهای عمومی و غیره را به گونه‏ای ساماندهی کند که آزادسازی قیمت بنزین اشکالی ایجاد نکند.

راه‏حل مجلس هفتم برای این فاجعه! قانونی بود که به قانون تثبیت قیمت‏ها معروف شد و باقی قضایا. حالا رسیده‏ایم به ته دیگ! یعنی نه امیدی به کنترل براساس افزایش قیمت بنزین مانده است و نه توسعه ناوگان عمومی.

2- به سلامتی دوسال از عمر مبارک برنامه چهارم گذشته است و هنوز خبری از تعهدات دولت نیست. البته دولت هم در گرداب وحشت‏ناکی افتاده است. از یک‏سو تعهد اجرای طرح سهمیه‏بندی بنزین از اول خردادماه اجرا نشده است و هنوز نزدیک به دو میلیون خودرو کارت سوخت ندارند از سویی دولت محترم هنوز که هنوز است مقدار سهمیه خودروها را مشخص نکرده است و از سوی دیگر ترس تورم روانی سال‏های پیش هم همه جا را فراگرفته است.

3- با این اوصاف احتمالا شروع سهمیه‏بندی بنزین به این زودی‏ها اتفاق نخواهد افتاد چون این طرح ابهامات زیادی دارد که حل شدن آن به این زودی‏ها کار از ما به‏تران است.

4- البته مسلم است که هیچ کدام از این‏ها دلایل‏ خوبی برای عدم موفقیت دولت یا ناتوانی دولت نیستند بلکه ناتوانی اصلی دولت در اطلاع‏رسانی درست است که ...

اصولا هر مشکلی که پیش می‏آید و هر ابهامی که در کار دولت پیش می‏آید تنها کاری که می‏توان کرد صبر و سکوت است چون دولت تصمیم گرفته است بعضی وقت‏ها مردم را پادرهوا ببیند. یک موردش این‏که دولت محترم و بزرگوار، تا آخرین ساعات قبل از اول خرداد می‏گفت که ان‏شاءالله سهمیه‏بندی از اول خرداد اعمال خواهد شد.
دولتیان محترم! اگر شما می‏توانید یک شبه برای یک عمر برنامه‏ریزی کنید، مردم این‏چنین هنری ندارند.

5- بگذریم. طرح سهمیه‏بندی گرچه یک طرح زودگذر است اما نشان‏دهنده عمق بی‏توجهی مسئولان اجرایی کشور در دولت‏های گذشته به مباحث کلان و زیربنایی است. راستی چه اتفاقی در ایران اسلامی افتاده است که باید برای ساختارهای لیبرالی نسخه‏های زودگذر سوسیالیستی پیچید تا اندکی از وخامت اوضاع را کاهش داد. 

6- راستی! مگر اعمال محدودیت‏هایی از جنس طرح سهمیه بندی بنزین مغایر با آزادی‏های عمومی و حقوق شهروندی نیست؟ پس چرا شورای نگهبان به آن نمی‏تازد؟ یا دست‏کم در مجمع تشخیص مصلحت مورد بررسی قرار نمی‏گیرد.


نوشته شده در  چهارشنبه 86/3/2ساعت  5:26 عصر  توسط  
  نظرات دیگران()

می‏گویند در آن سال‏های دور، کسی که خواهان حکومت بر بخشی از یک کشور بوده است، سالانه پولی به حکومت مرکزی می‏داده و در محدوده تحت اختیار خویش سلطان بوده است.

به جز قوانینی از جمله کمک به حکومت مرکزی در جنگ‏ها و اعزام نیروی جنگی و مواردی از این قبیل، حاکمان ولایات مختلف وابستگی یا نیازی به حکومت مرکزی نداشته‏اند و تا حدود زیادی خودمختار بوده‏اند.

تعریف درست و کاملا علمی آن را نتوانستم پیدا کنم اما احتمالا تعاریف بالا، توصیفی از نظام ملوک‏الطوایفی یا همان فئودالیسم بود. نظام‏های فئودالی متعلق به قرون هفده و هجده هستند که با حاکم‏شدن نظام سرمایه‏داری و هم‏چنین پررنگ‏شدن حضور دولت‏های مرکزی در اداره امور، کم‏کم از میان رفته اند.

جایگاه قانون در نظام سیاسی جمهوری اسلامی، شاید در کشاکش سال‏های ابتدایی استقرار نظام اسلامی و هم‏چنین به دلیل تئوری‏های برخی دولت‏مردان، تا حدود زیادی تضعیف شده است.
انتصاب یک استاندار از سوی یک دولت، به معنای آن است که آن استاندار نماینده دولت مرکزی در آن استان است. همه فعالیت‏ها، شعارها و نقاط مثبت و منفی عملکرد یک استاندار نیز علاوه بر ثبت در کارنامه شخص استاندار، در کارنامه دولت نوشته می‏شود.

ادامه تزریق قدرت به شخصی که از طرف دولت منصوب می‏شود، به معنای رضایت دولت از کارهای اوست. عدم نظارت و بازخواست افراد منصوب شده از طرف دولت و هم‏چنین دفاع بی‏دلیل دولت از اشتباهات آن‏ها، به تدریج منجر به کم‏رنگ شدن اهداف دولت مرکزی و سلطان‏شدن افراد منصوب شده می‏شود.
شاید در اصطلاحات سیاسی، این شرایط را مصداق حکومت ملوک‏الطوایفی ندانند اما واضح است که شرایط مورد وصف، اعتبار قانون را به کلی از میان می‏برد و موجب بی‏اعتمادی مردم به حاکمیت می‏شود.

راه‏حل این مشکل، قدرت بخشیدن به دستگاه‏های نظارتی و قضایی و قانون‏مند کردن آن‏هاست. نه آن‏گونه که دستگاه‏های نظارتی هم با اعمال سلیقه و کم‏توجهی به قوانین، خود نیازمند یک نهاد نظارتی قوی دیگر باشد.

شاید ربطی به موضوع نداشته باشد اما چرا این‏روزها نیروی انتظامی برای انجام وظایف قانونی خود باید این همه توجیه کند و باز بخشی از ... معترض باشند؟ آیا به این دلیل نیست که تعطیل بودن بخش‏هایی از قانون اساسی و قوانین عمومی تبدیل به یک عرف مورد قبول شده است؟ 
نیروی انتظامی به جای این‏که توجیه‏های خویش را درباره تاخیر در انجام وظایف قانونی‏اش به اطلاع مردم برساند، مشغول توجیه‏های جالب و مسحور کننده برای راضی‏کردن زسانه‏ها به اجرای قانون است. فرافکنی. 


نوشته شده در  پنج شنبه 86/2/6ساعت  11:1 عصر  توسط  
  نظرات دیگران()

<      1   2   3   4      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
بازار مؤمن است یا مستکبر؟
دِ زود باش
بهانه‏ای به نام «دعوت»
[عناوین آرشیوشده]