سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شاید جای جرّ و بحث بیشتری نداشته باشد اما در ادامه‏ی یا در رابطه با این نوشته باید چیزهای دیگری هم بگویم.

یکی از روش‏های آدم بزرگ‏ها برای خفه کردن دیگران، ترفند تعلیق است. این کلمه‏ی تعلیق خیلی نخ‏نما شده است، کلمه‏ی دیگری سراغ ندارید؟

خب! اینان وقتی می خواهند کسی را از پای در بیاورند، سعی می‏کنند طرف مقابل را در تعلیق نگهدارند. مثلا به راحتی مقادیر زیادی تهمت و توهین و این‏گونه اقلام فرهنگی را به سوی قربانی پرتاب می‏کنند؛‏ و اگر هم طعمه‏ی محترم در پی جواب دادن یا حتا دفاع کردن بر آمد، با گفتن عبارت مقدسه‏ی «خفه شو!» جناب ایشان را دعوت به سکوت می‏کنند.

در بیش‏تر موارد شخص قربانی یا طعمه‏ی محترم حتا نمی‏داند به دلیل کدام گناه نابخشودنی‏اش مورد خشم قرار گرفته است؛ یا این‏که نمی‏داند آدم بزرگ محترم به چه چیزی راضی می‏شود. فرض بر این است که طعمه‏ی محترم نمی‏تواند یا شاید نمی‏خواهد در مواجهه با آقا یا خانم آدم بزرگ، تندی و خشانت به خرج دهد؛ بنابراین نمی‏تواند حتا نَفَس بکشد.

آدم بزرگ‏های محترم در این‏گونه موارد سعی می‏کنند طعمه‏ی مورد نظر را تا می‏توانند له کنند و تجربه هم ثابت کرده که طعمه‏های محترم کاملا بازی می‏خورند و همه‏ی زندگی خود را وقف به دست آوردن دل مهربان و دل‏سوز جناب یا سرکار آدم بزرگ می‏کنند.

و البته آدم بزرگ محترم قصدی ندارد جز اصلاح شدن و آدم شدن طعمه؛ که در بیشتر موارد این اتفاق می‏افتد و قربانی اصلاح می‏شود و به همه‏ی خواسته‏های آدم بزرگ تن در می‏دهد و همه چیز به خیر و خوشی تمام می‏شود.

نکته‏ی خیلی مهم در این‏گونه موارد این است که قربانی محترم پس از پایان بازی، حق ندارد به هیچ وجه از جناب آدم بزرگ بپرسد چرا فلان فحش و لگد و غیره را با پررویی و فضاحت تقدیم او کرده است. البته اگر بپرسد هم مشکلی پیش نمی‏آید؛ چون باز هم تجربه ثابت کرده که آقا یا خانم آدم بزرگ می‏گوید: «عزیزم! من که بد تو رو نمی‏خواستم. می‏خواستم متوجه اشتباه خودت بشی، که الحمدلله شدی.»

توجه! ممکن است ایستادگی در برابر آدم بزرگ‏ها و نبوسیدن انگشت پای‏شان، از دست رفتن آبروی‏تان را در پی داشته باشد. کارگران مشغول کارند.

مخاطب خاص این نوشته، به احتمال بیش از 90 درصد این‏جا را تا حالا ندیده است؛ پس به گیرنده‏های خود دست‏کاری وارد نکنید!


نوشته شده در  سه شنبه 86/12/7ساعت  11:48 عصر  توسط  
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
بازار مؤمن است یا مستکبر؟
دِ زود باش
بهانه‏ای به نام «دعوت»
[عناوین آرشیوشده]