انتخابات برای رأی آوردن است. عادی است که انتخابات همیشه صحنه شعارهای پوپولیستی باشد؛ البته واضح است که این رویه خیلی خطرناک و نومیدکننده است اما این نوشته در پی ارزشگذاری رفتارهای انتخاباتی گروهها و قبایل سیاسی نیست.
با یک مرور سادهی ذهنی به یاد میآوریم که سطح شعارهای عوامانه و مردمفریب در انتخاباتهای مختلف در کدام گروهها بیشتر و غلیظتر بوده است. همیشه آنها که خواستهاند خود را ناجی یک ملت معرفی کنند و همه چیز را از نو بسازند، مجبور بودهاند در روزهای انتخابات تا میتوانند و میشود حرفهای آرمانی بزنند. شاید قابل توجیه باشد که یک گروه سیاسی برای رسیدن به قدرت، این حق را به خودش بدهد که شعارهایی غیرقابل اجرا بدهد؛ یا حتا شعارهایی که براساس نظام سیاسی غیرممکن هستند. در هر صورت تصویری که در ذهنها ساخته شده این است که گروههایی که ادعای حذف شدن از قدرت میکردهاند مجبور بودهاند شعارهای فضایی بدهند.
اگر بخواهیم مصداقیتر سخن بگوییم، باید بگوییم در انتخابات ریاست جمهوری پیشین، بخشهایی از اصلاحطلبان از جمله دکتر معین و بخشهایی از اصولگرایان از جمله دکتر احمدینژاد، شاید این ادعا را داشتند. اما واضح است که سطح غلظت این ادعا در میان اصلاحطلبان بیشتر و پررنگتر از اصولگرایان بوده است و لاجرم خواهد بود... . صرفنظر از این، سطح عوامانگی شعارهای انتخاباتی نیز درستی این برداشت را تایید میکند.
و اما پوپولیست بودن دکتر احمدینژاد پس از پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری محل نزاع فراوان بوده است؛ نزاعهایی که اکثرا خود آنقدر پوپولیستی و عوامفریب و بیمایه بودهاند که شاید نفع یا ضرری جز تاثیرات تبلیغاتی روزنامهای نداشتهاند. دولت نهم را میتوان یکی از بیتوجهترین دولتها نسبت به اقناع عمومی مردم دانست. دولت کار. آنچه در ادعاهای مخالفان دولت نهم برای پوپولیست جلوه دادن این دولت آورده شده هیچ سنخیتی با پوپولیست بودن ندارد. شاید یکی از انتقادات اساسیای که میتوان به دولت دکتر احمدینژاد وارد کرد همین باشد که در رفتارهای خود آنچنان سنجیده رفتار نکرده است که بتواند سطح سرمایه اجتماعی را افزایش دهد.
به علاوه یکی از راهکارهای تودهگرایی و سوار شدن بر موج تودهها، مظلومنمایی است؛ مظلومنمایی در برابر چشمان مردم و غول ساختن از مخالفان؛ که «نمیگذارند کار کنیم». با کمک گرفتن از حافظهی اندک تاریخی در مییابیم که چه دولتهایی بیشترین حجم مظلومنمایی را از خود بروز دادند؛ البته شکی نیست که دولت نهم هم از این راهکار برای کنار زدن مخالفان خود استفاده کرده است؛ اما با دو تفاوت اساسی. اول آنکه مظلومنمایی دولت نهم خیلی کمتر و سطحیتر بوده است و دوم آنکه اصولا مظلومنمایی دولت نهم هیچگاه هزینهای برای مجموعهی حاکمیت نظام اسلامی نداشته است؛ در حالی که در -به عنوان مثال- دولت جناب آقای خاتمی بیشتر مظلومنماییها ناظر به محدودیتهایی ادعا شده، که مجموعه حاکمیت بر آن وارد میکرده است. به عبارت دیگر مظلومنماییهای دولت نهم برای کنار زدن منتقدان بوده است در حالی که مظلومنمایی دولت اصلاحات برای عقب راندن مجموعه حاکمیت بوده است.
بیشک یک دولت پوپولیست و تودهگرا نمیتواند طرح سهمیهبندی بنزین را اجرا کند؛ آن هم با بیدقتیهایی که بیشتر وقتها مستقیم با رضایت عمومی تودهها ارتباط دارد. البته از این دست مثالها فراوان است.
در هر حال یکی از پوپولیستیترین سخنهایی که میتوان بر زبان راند، ادعای پوپولیستی و تودهگرا بودن دولت نهم است؛ ادعایی که تنها کارکرد دشمنانه و از سر بیحوصلگی دارد و حتا هیچ منطق روشنی هم ندارد. تنها منطق روشن آن، نهادینهکردن این ادعا است که رفتارهای مردمدارانهی دولت نهم از سر اعتقاد به حضور و رضایت مردم از نظام اسلامی نیست. ادعایی که اثبات کردن و حتا انداختن آن بر سر زبانها یک پیروزی برای شکستخوردگان است.
و حرف آخر اینکه همهی افتخار ملی و دینی یک دولت این است که بتواند سطح رضایتمندی بالایی را به خود جلب کند؛ از رضایت مردم نباید ترسید؛ آنچه ترسآور است، ناکارآمدی است؛ که نتیجهی اولیهی آن بیاعتمادی و ناامیدی مردم نسبت به حاکمیت خواهد بود.