بعضی وقتها مشکلی داری...
زیاد برایت مهم نیست که کسانی هستند که چپ چپ نگاهت میکنند یا ...
از کسی هم انتظاری نداری...
حتی انتظار نداری که طوری نگاهت کنند که دردت را میفهمند و دوست دارند کمکت کنند.
خودت را راضی کردهای که نیازی به لبخندهای این و آن نداری و شاید از بیچارگی خودت را قانع میکنی که ...
اما با همه اینها کسانی را مییابی که در عین حال که شاید نتوانند کار خاصی برایت بکنند و یا حتی خودشان هم مطمئن باشند که نمیتوانند بار خاصی از دوشت بردارند، کلی آرامت میکنند.
نمیدانم تا حالا همچین حسی داشتهاید یا نه...
اما تجربه من ثابت کرده است که بعضی وقتها، یک کلمه همدردی کسی که حتی خودش هم میداند که تو را زیاد درک نمیکند، لذتی به انسان میدهد که با هیچ لذتی قابل مقایسه نیست.
انگیزه نوشتن این یادداشت، اولین کامنت یادداشت پیشینم بود.
همین...