سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بعضی وقت‏ها مشکلی داری...

زیاد برایت مهم نیست که کسانی هستند که چپ چپ نگاهت می‏کنند یا ...

از کسی هم انتظاری نداری...
حتی انتظار نداری که طوری نگاهت کنند که دردت را می‏فهمند و دوست دارند کمکت کنند.

خودت را راضی کرده‏ای که نیازی به لبخندهای این و آن نداری و شاید از بی‏چارگی خودت را قانع می‏کنی که ...

اما با همه این‏ها کسانی را می‏یابی که در عین حال که شاید نتوانند کار خاصی برایت بکنند و یا حتی خودشان هم مطمئن باشند که نمی‏توانند بار خاصی از دوشت بردارند، کلی آرامت می‏کنند.

نمی‌دانم تا حالا همچین حسی داشته‌اید یا نه...
اما تجربه من ثابت کرده است که بعضی وقت‌ها، یک کلمه همدردی کسی که حتی خودش هم می‌داند که تو را زیاد درک نمی‌کند، لذتی به انسان می‌دهد که با هیچ لذتی قابل مقایسه نیست.

انگیزه نوشتن این یادداشت،  اولین کامنت یادداشت پیشینم بود.

همین...


نوشته شده در  دوشنبه 85/11/30ساعت  8:39 عصر  توسط  
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
بازار مؤمن است یا مستکبر؟
دِ زود باش
بهانه‏ای به نام «دعوت»
[عناوین آرشیوشده]