مدرسه که میرفتم فکر میکردم معلمها با آدمهای معمولی فرق میکنن.
نمیدونم؛
شاید فکر میکردم که معلمها نمیتونن هیچ کار بدی انجام بدن و از این حرفا ...
اونوقتا اگه احترام خاصی برای معلمها و دبیرها و استادها قایل بودم شاید فقط به خاطر احساس درونیم بود ...
اولین باری که دیدم یکی از معلمهامون داره سیگار میکشه داشتم از تعجب شاخ در میاوردم...
بگذریم...
یه استاد داشتیم که وقتی میخواست نظریات کسی رو نقد کنه، طرف رو با احترام کامل میشست و میزاشت کنار و بعد که حرفاش تموم میشد میگفت که البته این حرفهای ما نباید باعث بشه که ما نسبت به استادهامون یه جور دیگه فکر کنیم و خیال کنیم که حالا که میتونیم نظریاتشون رو نقد کنیم دیگه لازم نیست اونا رو احترام کنیم.
مواجهه آقای موسوی با نقد کردن همه با حفظ ادب و احترام استاد و شاگردی و این حرفا، برام خیلی جالبه.
فکرش رو بکنید یه نفر مطمئن باشه که فلان کس در فلان موضوع اشتباههای تابلو داشته و داره اما باز هم نسبت به اون استاد ابراز محبت و احترام کنه.
فعلا همین!
یاعلی