یک مثال: ایسنا.
ایسنا متعلق به بیت المال است. رفتار رسانه ای ایسنا تناسبی با راهبردهای دولت نهم ندارد. ایسنا زیرمجموعه جهاد دانشگاهی است. جهاد دانشگاهی هم از آن وزارت علوم است. وزارت علوم هم که ...
چرا نباید یک رسانه متعلق به دولت، جهتگیری کلیاش همان جهتگیریهای نظام باشد؟ دو احتمال بیشتر ندارد:
1- بیعرضگی دولت: این احتمال خیلی بامزه است. بالاخره زیرمجموعه را باید کنترل کرد. چه خبرگزاری ایسنا باشد، چه فرماندار لامرد!
2- بزرگواری دولت: این احتمال خیلی لوس است. چون بالاخره درباره بیت المال و اینا و همچنین جهتگیریهای کلی نظام نباید با کسی شوخی داشت. درسته؟
جالب است. دولت از یک طرف نمیخواهد امثال ایسنا را کنترل کند و از طرف دیگر امثال رجانیوز و غیره را حمایت میکند. از یک طرف یک سایت اینترنتی ننر به نام بازتاب ماهها است که هیلترینگ شده است اما یک سایت بامزه به نام آفتابنیوز همچنان مشغول زغالپراکنی است.
باید ببخشید که بیشتر از این چند خط نشد.
خیلی کار سختی است که بنویسی و درست بنویسی و خوب هم بنویسی...
چقدر سختتر است اگر بخواهی خوب بفهمی و خوب بگویی و خوب عمل کنی؟
آیتالله تبریزی که راه آسمان را یافت و رفت، حوزههای علمیه یکی از بزرگان اصول فقه را از دست داد. آیتالله فاضل لنکرانی نیز، از شخصیتهای برجسته و تاثیرگذار فقه در زمان حاضر بودند که ...
قسمتی از متن پیام رهبر معظم انقلاب در پی رحلت آیتالله فاضل لنکرانی:
حوزهی علمیه یکی از استوانههای علمی و تحقیقی و یکی از استادان برجستهی خود و ملت ایران یکی از مراجع تقلید انقلابی و بیدار و پرتحرک خود را از دست داد. ایشان در سالهای طولانیِ دوران اختناق در شمار برجستگانی از حوزهی علمیهی قم بودند که در میدانهای گوناگون مبارزات حضور داشته و رنج تبعید را به جان خریدند و پس از پیروزی انقلاب از جملهی روحانیون نامداری بودند که نقشهای مهمی در همهی موارد حساس ایفا نمودند. رحمت خدا بر ایشان باد.
انا لله و انا الیه راجعون...
سوار اتوبوس شدم. ایستاده بودم. داشتم ساختمانهای کنار خیابان را نگاه میکردم.
به یاد آن حرفهایش افتادم. چند روزی بعد از اشغال عراق به دست امریکا و انگلیس، کتابی چاپ کرده بود. میگفت «میخواستم توی مقدمه کتاب، اشارهای هم به حمله اشغالگرانه و ظالمانه امریکاییها به عراق بکنم اما خدا را شکر که این کار را نکردم» و در ادامه میگفت «آخر عراقیها که الان کلی راضی هستند و امریکاییها را دعا میکنند»
بگذریم...
نمیدانم دقیقا چند سال و چند ماه از اشغال عراق و پایان حکومت صدام گذشته است. مهم هم نیست. مهم این است که از آن زمان تاکنون مردم عراق در آسایش چندانی نبودهاند. مهم این است که ...
یک بار انفجار در مضجع شریف حضرت علی علیهالسلام، دوبار بمبگذاری در حرم امام هادی و امام حسن عسگری علیهما السلام و ظلم و بیداد هر روزه اشغالگران و بقیه زورگویان نشانه چیست؟
نمیفهمم. واقعا نمیفهمم. مثلا شصت درصد مردم عراق شیعهاند. بقیه هم مسلمان. دولت هم که دارد. امنیت خیلی از شهرهای عراق هم که به عهده دولت است. نه! تحلیل کردن کار راحتی نیست.
امریکاییها ظالماند. کافر هم هستند. کافر نباشند، مشرکاند. انگلیسیها هم که حتی در ایران اشغالنشده هم دست از اشغالگری برنمیدارند چه برسد به عراق. اما با همه اینها مگر مردم عراق غیرت ندارند؟ راهپیمایی کردن بس است! به خدا بس است. بیغیرتی با راهپیمایی درست نمیشود.
نمیخواهم به کسی توهین کنم. نمیخواهم بگویم هر چه هست تقصیر خود مسلمانان و شیعیان است. نه! میخواهم بگویم ما مسلمان نیستیم. میخواهم بگویم بیایید سعی کنیم در شیعهبودن خودمان شک کنیم. این بهانه بس نیست که امریکا خیلی نفهم است. حتا اگر ثابت کنیم که امریکا و صهیونیسم و القاعده و بقیه گروههای تروریستی همهکاره دنیا هستند و همه چیز زیر دستشان است، باز هم توجیه خوبی نیست.
البته بهتر و بیشتر از این انتظاری نیست. چه انتظاری داریم؟ ملتی در مظلومیت و بیداد روزگار میگذرانند و کشورهای متحد اسلامی! حتی عُرضه کمک و همکاری هم ندارند. چه رسد به اعتراض! چه رسد به دیپلماسی!
نشان به آن نشان که در یک کشور اسلامی مثل قطر برپایی راهپیمایی روز جهانی قدس ممنوع است و نیز بقیه راهپیماییها و تجمعات مردمی. نشان به آن نشان که بزرگترین آرزوی سران دیکتاتور و بیغیرت حاکمیت امالقرای جهان اسلام(عربستان سعودی) کسب نشان پرافتخار!نمایندگی تامالاختیار امریکا و رژیمهای زورگو در خاورمیانه است.
بگذریم. هر چه بگوییم و هر چه آسمان آبی را به ریسمان پلیدیهای زمین بدوزیم، اینک بار دیگر به ناموس مسلمین توهین شده است. و ما همچنان در تماشا.
و چه زهرآگین تماشایی... . آن هم در بیخبری.
تحلیلهای فنی و کاملا علمی را میتوانید از شبکههای مختلف صداوسیمای جمهوری اسلامی بشنوید، البته اگر صلاح بود به گوش ملت برسد.
به سبک یکی از برنامههای رادیویی*
تشکر میکنم از رییسجمهور فعلی به خاطر توصیف قضیه هاله نور.
تشکر میکنم از جناب سخنگوی بذلهگوی دولت محترم به دلیل تکذیب جالب این قضیه!
لازم است تشکر کنم از جناب دکتر مشایی عزیز و بزرگوار به خاطر حضور در مجلس رقص و آواز -لابد- عرفانی در ترکیه.
باید تشکر کنم از جناب ایشان که در ابتدا این قضیه را از اساس تکذیب فرمودند.
همچنین باید تشکر کنم از خود ایشان که بعد از چند روز گفتند که «چی شده مگه؟ پیگیری کارهای سازمان گردشگری این چیزها را هم دارد. عادی است»(نقل به مضمون)(ترس از هیلترینگ!)
تشکر میکنم از همه اصولگرایانی که با رعایت کامل اصولگرایی همه این چیزها را زیر بلوزشان قایم کردند.
همچنین باید تشکر کنم از رییسجمهور انقلابی به خاطر اجرای مراسم تجلیل از معلم کلاس اول.
تشکر میکنم از آقای رمضانزاده که در چند سال سخنگویی دولت جمهوری اسلامی، همه انتقادها را با فحش و توهین و تهمت و بقیه مفاهیم خوشاخلاقانه جواب دادند.
همچنین تشکر میکنم از سخنگوی عزیز دولت فعلی جناب دکتر الهام که همه سوالات خبرنگاران فضول و بیکار را با شوخیهای بامزه جواب میدهند. بالاخره خبرنگارها هم باید خوشحال باشند!
تشکر میکنم از سیدمحمد خاتمی خوشرفتار و خوشاخلاق و خوشتمدن که دخترکان فرنگ را از لمس دستان پرمهر و اهوراییاش بیبهره نگذارد.
تشکر میکنم از مسئولان و بزرگواران تکذیبکننده همه چیز که همچنان دوست دارند مردم را گوشدراز فرض کنند.
تشکر میکنم از دفتر سپیده صبح و الاهه لبخند که ضمن تکذیب صحنههای جانگداز دیدار دوستانه سیدمحمد خاتمی با مردم شهیدپرور ایتالیا، بار دیگر مسلمانبودن آقای دکتر خاتمی را گوشزد نمودند.
تشکر میکنم از سیاست بیپدر و مادر.
تشکر میکنم از ماکیاول.
تشکر میکنم از لیبرالیسم.
*رسما از آن برنامه رادیویی پوزش میخواهم که اسمش را بلد نبودم.
صحبتهای وزیر کشور را شنیدهاید. یا کلیاتی درباره آن به گوشتان خورده است.
این صحبتها گرچه از زبان جناب آقای پورمحمدی وزیر کشور مطرح شدهاند اما نمیتوان آن را دیدگاه حاکمیتی دانست. چرا که وزارت کشور درباره ازدواج موقت ماموریت ویژهای ندارد. پس گویی جناب آقای پورمحمدی به عنوان یک روحانی که وزیر کشور هم هست در یک همایش تخصصی سخنانی بر زبان رانده است.
شرایط ویژه ازدواج موقت در جامعه به گونهای است که نمیتوان به راحتی درباره آن اظهارنظر کرد. از دیدگاه فقه شیعه این مسئله کاملا پذیرفته شده و حتی توصیه شده است و هیچ شکی در آن نیست اما فرهنگ امروز جامعه ایرانی این موضوع را برنمیتابد. برای تحقق دین هم راهی جز تبلیغ آن نیست.
نکتهای که باید به آن توجه کرد این است که اگر مسئولین جمهوری اسلامی میخواهند به بهانه ریشهکن کردن فساد و مواردی از این دست به تبلیغ سنتهای الاهی بپردازند، همان بهتر که به کار خود برسند. از آن رو که حقانیت احکام الاهی، جاودانه است. اگر هم مصلحتی ایجاب میکند که یک گزاره شرعی اجرا نشود، مصالح و مفاسد آن باید مبنایی مورد توجه قرار گیرد.
صرفنظر از انگیزههای آقای پورمحمدی برای طرح این موضوع باید توجه کرد که مجموعه حاکمیت جمهوری اسلامی نمیتواند بدون اصلاح زیرساختهای نظام خانواده به تبلیغ گزارههایی بپردازد که به مقدمات آن توجهی ندارد.
دولت محترم و بقیه سازمانها و نهادها و بقیه قوا اگر دلشان برای جریان یافتن روح دین در جامعه میتپد، باید بدانند که با کار یکروزه نمیتوان کاری از پیش برد. البته باید شهامت وزیر محترم کشور در بیان روشن دین را ستود اما اگر از نگاه حاکمیتی بخواهیم به این رخداد نگاه کنیم باید ببینیم دولت محترم و بقیه قوا برای تسهیل ازدواج چه کردهاند؟
باید دید قانون تسهیل ازدواج جوانان به کجا رسیده و حتا توفیق نسبی در آن به دست آمده است یا نه! به علاوه آقای پورمحمدی بدانند که نیاز بیپاسخ نخواهد ماند.
عصبانی که باشی، انتظار داری اطرافیان به پاس دوستی و انسانیت سر به سرت نگذارند و شرایط تو را درک کنند.
کسی اگر عصبانی باشد خطاب به او میگویی «درست است که عصبانی هستی اما کنترل کردن خود و فرو خوردن خشم و ناراحتی وقتی ارزش دارد که سخت باشد وگرنه اگر همه درکت کنند که کاری نکردهای.»
در روزهای انتظار که باشی با خود میاندیشی حتا وصال هم نمیتواند تلخی لحظههای سخت فراق را از زیر زبان ببرد.
لحظههای وصال را که بیابی میفهمی که فدا کردن همه چیز هم برای وصال کم است.
صبر و تحملی نمیماند اگر هر دو مفهوم بالا را درک کرده باشی و اینک در برهوت میان آن معلق.