سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سلام به همه

1- سونامی بزرگ دیگری در راه است. چند روزی دیگر بیشتر تا اعلام رسمی کابینه پیش‏نهادی جناب‏احمدی‏نژاد نمانده.

همان‏گونه که انتخاب ایشان به عنوان خدمت‏گزار از سوی مردم خیلی‏ها را شگفت‏زده کرد سونامی دیگری نیز در راه است که امواجش بیش از دفعه پیش افکار نیروهای سیاسی را پریشان می‏کند.

بگذریم

2- مادر!

چشمانت چشمه لطف خداست کاش بتوان آسمان را هر شب پر از عطر نگاهت کرد.

مادرم!

تو یگانه پیام‏آور سرزمین عشق آدمیانی تو سرسلسله زلال محبتی تو سرچشمه جوشان رود زیستنی.

آن‏گاه که شب‏ها را تا به صبح به انتظار چشم‏ برهم ‏نهادن جگرگوشه‏ات می‏گذراندی را پاس می‏دارم و به تو می‏بالم.

پریشانی‏های زیستنت بیش از آن است که حتی به فکر جبران سهم خودم باشم اما بدان که تنها کاری که می‏توانم برایت انجام دهم این است که نگذارم به خاطر من سرشکسته شوی. همین.

3- خدا رو شکر ما هم بابا داریم هم مامان

اما

درود بر آن مادرانی که برای تربیت بچه‏های‏شان از هم‏راهی هم‏سرشان محروم بودند.

آن‏ها که یکه و تنها در این بیشه پر وحشی با هر چه ناملایمات زیستن بود دست و پنجه نرم کردند تا فرزندانشان نوای یتیمی را به گوش‏شان راه ندهند.

4- فاطمه دختر پیام‏بر بود و نگاه خدا بود بر روی زمین و جرعه‏ای بود از لطف الاهی و پاره‏ای از وجود نبی.

همان بهتر که بیش از این درباره او که دنیایی را پر از خوبی کرده سخن نگوییم.

یاعلی 


نوشته شده در  سه شنبه 84/5/4ساعت  11:25 صبح  توسط  
  نظرات دیگران()

سلام
آمدم بگویم که قیافه‌مان به آدم‌های انتقام‌جو نمی‌آید.
پس...
جناب احمدی‌نژاد! این دفعه مردم شما را لایق اون منصب دانستند.
لطفا سعی کنید به من ظلم نکنید.
لطفا سعی کنید
حق هیچ کس را در کاسه دیگری جای ندهید.
لطفا

سعی کنید.
شاید نتوانید
اما من
بله من
برای‌تان دعا می‌کنم.
و می‌دانم که خیلی‌های دیگر هم برای‌تان دعا می‌کنند.
تا هیچ بهانه‌ای برای فرار از چشمان امیدوار مردم نداشته باشید.
آقای احمدی‌نژاد!
چون فرزند ملت بودی این‌گونه سخن راندم.
و سخن آخر
خودم پیش خدایم از تو شکایت خواهم کرد اگر ذره‌ای کوتاهی کنی در انجام وظیفه‌ات.
علی یارت
راستی
حواست باشد لحظه‌ای که می‌خواهی حکم ریاست‌جمهوری‌ات را از رهبرت بگیری زانو بزنی و دستانش را ببوسی.
زیرا که رجایی بزرگ و خامنه‌ای عزیز با رهبرشان چنین کردند.
یاعلی


نوشته شده در  چهارشنبه 84/4/29ساعت  3:55 صبح  توسط  
  نظرات دیگران()

سلام

این روزها اصلا فرصت نمیشه خداییش...

از ام‏روز می‏خواهم انتقام بنویسم.

انتقام از آن‏هایی که در این 16 سال چه کارها که نکردند.

چه کارهایی که به بهانه دین و چه کارهایی که به بهانه آزادی انجام نشد.

دوستان!

می‏خواهم کمک کنید تا بگوییم که در دولت‏های توسعه اقتصادی و سیاسی چه کسانی زیر چرخ‏های سیاه و بی‏رحم این دولت‏ها له شدند.

البته!

ما ابایی از نقد هیچ‏کس نداریم مانند مردم که به هیچ‏کس چک سفید نمی‏دهند.

حق یا شاید وظیفه خود می‏دانیم که سرتاپای مملکت را آن‏گونه که می‏خواهیم به نقد بکشیم.

مخصوصا دولت که تنها هدفش باید مردم‏داری باشد پس باید بکوشیم که هیچ‏گاه از کاویدن نقص‏ها ساکت ننشینیم.

یاعلی


نوشته شده در  پنج شنبه 84/4/23ساعت  10:42 صبح  توسط  
  نظرات دیگران()

سلام به همه شما که دل‏هاتان سرشار اوست.

قلم که به اینجا می‏رسد، نای نفس‏کشیدن نمی‏ماند، چه رسد به...

سختی زیستن آن‏گاه روی می‏نمایاند، که آدمی‏زاد را یارای دیدن نگاه تنها بینا، بر زندگی‏اش نباشد.

گفتم که قلم نای نفس‏کشیدن هم ندارد چه رسد به...

نمی‏دانم چرا نمی‏توانم آن‏چه را که می‏خواهم; بنویسم.

بگذریم.

همیشه سخت‏ترین روزها، زمانی است که نمی‏دانی او تو را دوست‏دارد یا نه، نگاهت‏می‏کند یا نه، سراغت‏می‏گیرد یا نه؟

کاش می‏شد پرسید و کاش می‏شد او به همین راحتی جواب‏مان را می داد.

یاعلی 


نوشته شده در  چهارشنبه 84/4/15ساعت  9:32 صبح  توسط  
  نظرات دیگران()

سلام

آن‏گاه که او بود، هدیه باران، شادابی و خوش‏حالی بود و ام‏روز که نیست، باران هم بوی ستم می‏دهد.

او البته بودنش همیشگی است اما نگاهش همیشگی نیست.

نگاهش را در دستان خودمان نهاده بود اما نمی‏دانم چه شد که دیگر از کنارم رفت، آری نگاهش.

نمی‏دانم.

شگفتی‏ام هر لحظه کرور کرور افزون می‏شود که هنگامه نگاهش چاله‏ها و حتی چاه‏های زیستن، هم‏وار می‏شود و در نبودن نگاهش، حتی راه‏های صاف و هم‏وار برای‏مان دردناک و پرزحمت می‏شود.

کاش..

کاش‏هایم زیادند...

راستی! این اولین بار بود که در وبلاگم درددل نوشتم، خدا به خیر کند.

یاعلی


نوشته شده در  یکشنبه 84/4/12ساعت  7:3 عصر  توسط  
  نظرات دیگران()

سلام

سونامی بزرگ

در آسیای جنوب غربی

قلب تپنده خاورمیانه

ایران اسلامی

پاک‏سازی انقلابی

یاعلی


نوشته شده در  چهارشنبه 84/4/8ساعت  8:59 عصر  توسط  
  نظرات دیگران()

<      1   2   3      

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
بازار مؤمن است یا مستکبر؟
دِ زود باش
بهانه‏ای به نام «دعوت»
[عناوین آرشیوشده]