سلام
شاید این شبهه توی ذهنتون اومده باشه که با این همه انتقادی که به آقای هاشمی و خاتمی وارد کردیم، این میون تکلیف رهبر عزیزمون چی میشه؟
مگه سیدعلیآقای خامنهای، رهبر این مملکت نیستند؟
مگه قرار نیست هر وقت دولت مسیر انهرافی رو در پیش گرفت، یه کسی به اسم رهبری باشه که جلوی اون رو بگیره؟
تازه هر چی باشه این رییس جمهور، زیردست رهبره و باید ازش هرفشنوی داشته باشه.
و اما توجیه این شبهه:
اگر سیره سیاسی خمینی بتشکن رو یه نگاه جزیی بندازیم، میفهمیم که امام تا جایی که ممکن بود رییسجمهور رو همایت میکرد.
نمونه روشنش همون رییسجمهوریه که توی جنگ هم دست از خرابکاری ورنداشت و امام تا آخرین روزهای ریاستجمهوریش ازش همایت میکرد و اون دیوونه هم وقتی دید خیلی داره وزعیت خیت میشه با آرایش زنونه از کشور فراری شد.
بگذریم...
اون چیزی که از بررسی سیره سیاسی امام به دست میآد اینه که سیدعلیخامنهای تا جایی که توانسته است، به ارشاد رییسجمهورها پرداخته است اما برای به وجود نیامدن توهم جنگ قدرت در جمهوری اسلامی، هیچگاه مستقیم با کسی درنیفتاده است.
به عنوان نمونه:
آن سالهایی که جناب آقای هاشمی در اوج قدرت بود، شعاری که در ابتدای سال 74 از سوی رهبر بزرگوار و رشید انقلاب عنوان شد، انزبات کاری و عدالت اجتماعی بود.
و این خود پیامی بود که هیچوقت آقای هاشمی به آن توجهی نکرد.
نمونههایی از این دست خیلی زیادند.
در دولت جناب آقای خاتمی نیز نمونه بارز آن، روزی است که وزرا خدمت رهبر عزیزمان مشرف شده بودند و دکتر مهاجرانی از ترس رهبر، در آن جلسه شرکت نکرد.
سیدعلیخامنهای هم با رشادت تمام گفت که در این چند سالی که دکتر مهاجرانی وزیر فرهنگ و ارشاد بوده است، هیچ کار خوب و مناسب با اهداف انقلاب، از سوی وزارت ارشاد انجام نشده است.
این بیان رهبری پیش از آنکه انتقادی به مهاجرانی باشد، تذکری به خاتمی بود، اما کو گوش شنوا.
ایشالا که سرتون رو درد نیاورده باشم.
دعا کنید ما را هم.
خدا نگهدارتون باشه
یا علی
به نام او که دل را چارهساز است.
با سلام به همه دوستان خوب خودم که در این چند ماهه به دست آوردهام.
امید که همهتون همیشه خوشهال باشید و برای ما هم دعا کنید که همینگونه باشیم.
همین چند روز پیش هفته پر برکت! وهدت به پایان رسید.
ما نیز بسی در همدلی و مهربانی با برادران ناتنیمان تاکید میکنیم.
اما نکتهای را باید بگویم و آن اینکه نامنهادن آن چند روز به هفتهوهدت یک تاکتیک است که به هیچوجه به خودی خود درست نیست، اما به دلیل مسلهت جهان اسلام و ایستادهگی در برابر جهان فرو رفته در جاهلیت مدرن،این کار واجب مینماید.
البته گرامیداشتن این هفته هم بر آنهایی واجب است که برای خودشان یا دیگران، کسی هستند یا اینکه برادران ناتنیمان از آنها هساب میبرند.
یعنی ما که به جایی وسل نیستیم و کسی از سخنان ما چهره خود را عبوس نمیکند، میتوانیم به آسانی بگوییم که ما تا ابد در دلمان نگهمیداریم کینه اولی و دومی و سومی را، که زبانم، از آوردن اسمشان شرم میکند.
نشستهایم چشم به راه آمدن امید آخرین قلبهای شکسته از ستم خودبزرگبینها، تا هر که ستمدیده است، ستمگر را در دادگاه عدالت اسلامی ببیند، به خسوس این نادانان ستمپیشه که نزدیک به یکمیلیارد مسلمان را از جاده مستقیم الاهی دور کردهاند و به سنیگری کشاندهاند.
خدای بزرگ، ما را ببخشد.
البته ما خیلی خدا رو شکر میکنیم که سگسنی نشدهایم.
دعا کنید ما رو
یا علی
به نام خدا
سلام به همه تون
نشستن امید آخرین قلبهای شکسته از بیداد و ستم،بر عرش امامت و ولایت بر همه آنان که دلی از آزادهگی و انسانبودن لبریز کردهاند، همراه با برکت و خوشبختی و خوشسرانجامی باشد.
برای آمدنش سلوات.
یادداشت قبلی رو که نوشتم با این هدف بود که بگم با این سیاستهایی که در دوران سازندهگی اجرا شد، اولین نتیجهای که به همراه آورد، دور ماندن از اهداف انقلاب بود، همان اهدافی که انسان هایی بزرگ و وارسته برای دستیابی به آن سر و جان داده بودند.
در این سالها، مجموعه دولت به یک دولت کارگری تبدیل شده بود که یا به مسایل فرهنگی بیتفاوت بود و یا دیدگاهی لیبرال و اباهیگرانه نسبت به فرهنگ داشت.
این رواج فرهنگ غربی آنقدر تابلو بود که در سال 72، در جریان انتخابات ریاستجمهوری که در دوره دوم ریاستجمهوری آقای هاشمی برگزار میشد،فردی خود را کاندیدا کرده بود تا با هاشمی رقابت کند که شعار خود را بازگشت به اهداف انقلاب نهاده بود. هالا پیدا کنید پرتقالفروش را.
جالبی داستان آنجا خیلی خندهآور میشود که هفتهنامه سروش که از سازمان سدا و سیما درمیآید، بعد از انتخابات 72 و پیروزی آقای هاشمی، آنچنان به رقیب هاشمی توپیده است که گویی قسد براندازی داشتهاست.
بیشترافرادی که بعدها هدف و وزیفه خود را متزلزل کردن جمهوری اسلامی یافتند، در دولت جناب آقای هاشمی تولید شدند، که البته نیازی به نام بردن از افراد و مراکزی که در دولت هاشمی به تولید اینجور افکار مشغول بودند، نیست.
شاید هم لازم باشه بگم، اگه خاستید میگم.
برای امروز همینقدر کافیه...
برام دعا کنید
یا علی
سلام به همهگی
در ابتدا یادآوری این نکته را لازم میدانم که بنده به نقش بسیار فعال و تعیینکنندهای که جناب آقای هاشمی در انقلاب داشتهاند آگاهم و همینطور به بزرگمنشی جناب آقای خاتمی.
بزرگی و بزرگواری آقایان به هیچوجه نمیتواند آنها را از قرار گرفتن در گردونه نقد در امان بدارد چون اینان خدمتگزاران ملتند و باید آنگونه رفتار کنند که بتوانند پاسخگوی ملت باشند.
البته این دو برادر بزرگوار در این 16 سال آنچه را به سود ملت دانستهاند، جامه عمل پوشاندهاند، اما ما نیز به خود جرات داده و سیاستهای مشکلآفرین و مخربشان را بازمیگوییم تا همهگان ببینند که مردم با کسی پیمان وفاداری ابدی نبستهاند.
و اما...
سیاستهای اقتسادی که از سال 68 در دولت آقایان هاشمی و خاتمی اجرا شده است، همهگی از کله افرادی بیرون آمده است که کارگزاران نام گرفته اند.
اینان بر همه وزارتخانهها و مراکز اقتسادی سایه انداخته و همه آنچه بانک جهانی و سندوق بینالمللی پول پیشنهاد میکردند را مو به مو عمل مینمودند.
سیاستهای توسعهای جناب آقای هاشمی برگرفته از تفکرات یک اقتساددان امریکایی است که راه رسیدن به توسعه پایدار را از بیعدالتی یا حداقل بیتوجهی به عدالت گذرانده است.
به دیگر سخن، توجیه ایشان این است که برای رسیدن به سرعت سریع ماشین توسعه، چند سالی باید فقرا و بیچارهگان را از سوار شدن بر این ماشین منع کنیم تا اینان موجب کمشدن سرعت ماشین توسعه نشوند.
میگویند در راه توسعه پایدار اگر پولی به دست سرمایهدارها و بیغمها برسد، آن را پسانداز میکنند و به سیستم بانکی کمک میکنند تا بانک هم به توسعه پایدار کمک برساند و اگر به بدبختها و پولندیدهها پولی برسد، آنها پول را خرج زندهگی روزمرهشان کرده و خودشان را سیر میکنند و خبری از پسانداز در زندهگیشان نیست.
اجرای این سیاستها در دوره سازندهگی و همچنان در دولت اسلاهات، بلایایی از قبیل مصرفگرایی مردم، تجملگرایی مسئولان و بالتبع مردم،دور شدن مسئولان از تودهها، فرهنگ اسراف و دور شدن از عدالت و ارزشگرایی دینی و هزاران چرت و پرت دیگر بلای جان مردم شدند.
جالبی داستان اینجاست که آن بزرگمردی که در سیاستهای اقتسادیاش بیتوجهی روشن و تابلو نسبت به عدالت و ارزشهای دینی دیدهمیشود، ساعتها از وقت ختبههای نماز جمعه را به تشریح عقایدش پیرامون عدالتاجتماعی پرداخته است.
ایشان که زمان ریاستجمهوری، امام جمعه موقت تهران نیز بودهاند، آنچنان دم از عدالت اجتماعی میزدند که انگار نه انگار هیچ واکنشی در برابر رواج سیاستهای اختاپوسی بانک جهانی در مملکت اسلامی نداشتهاند.
خب
تا اینجا به اجمال درباره اقتساد هاشمی سخن راندیم.
سیاستهای اقتسادی دولت خاتمی نیز همان بود که بود، چون همانان که در دولت هاشمی رخنه کرده بودند با خاتمی نیز زدوبند کرده و او را نیز در دستان خویش گرفتند.
یکی از نمونههای چیرهگی کارگزاران بر اقتساد ایران، رییس مرحوم بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران بود که نزدیک بیست سال قلب اقتساد ایران را در کالبد اقتساد لیبرالیستی اداره میکرد.
بسه دیگه
اگه این مختون رو زیادی به کار گرفتم شرمندهم.
التماس دعا
خداینگهدارتان باد.
یا علی
سلام به همه
چه خبره بابا
ای ول به این همه دلسوزی
ببینید من که روز شونزهم گفتم که میخام یه سبک نوشتاری رو شروع کنم.
هر کی میاد اولین هرفش همینه که غلت املایی داری آقا.
خب دیگه امروز که نشد بنویسیم.
ایشالا از روزای بعد.
یا علی
سلام به همهگی دوستان و عزیزان
بزارید یه خورده آسونتر بنویسم.
ببینید! تا به اینجا نمیخاستم توی وبلاگ اسم کسی رو بیارم یا به کسی نقدی بزنم یا ...
تنها کاری که انجام میدادم نوشتن کلیاتی درباره سدور انقلاب بود.
اما از امروز دوست دارم یه جور دیگه بنویسم:بیتکلف و کاربردی(همون مسداقی)
دوست دارم در این مورد بیشتر کمکم کنید.
اما خودم اینجوری تسمیم گرفتم که درباره اهداف فراموش شده انقلاب اسلامی در دولتهای آقایان هاشمی و خاتمی به گفتوگو بنشینیم.
یک عزیزی هم به شدت به ما توپیده بودند که چرا اسم کوچک سیدعلی را میبرید.
باید به این گرامیبرادرمان بگویم که من اینگونه سخنگفتن را بیادبی به پیشگاه ایشان نمیدانم، تازه فکر میکنم کلی عزمت و بزرگی در پس اینجوری اسمبردن خابیده است.
دوست داشتم درباره چیزهایی هم که مینویسم، نزر بدهید.
راستی! هرکی دعوتنامه gmail می خاد بگه.
خدا نگهدار
یا علی
به نام او
امروز همای خوشبختی انسان و دلسوزترین معلم هستی، در پی نادانی و بیخردی زنی یهودی به پیشگاه الوهی خدای مهربان شتافته است و دنیایی را در غم و اندوه دوری و بیبهرهماندن از دم زندهگرش فرو برده است.
در سویی دیگر همسری پلید و شکستخورده و فریبپدرخورده، با آز برآمده از نداشتن آگاهی نسبت به امام کریم و مهربان و فرزند پیامبر خدا، آنچنان امام خویش و همسر مهربان و بزرگوار خود را به زهر آلوده ساخت که ساعتی نگذشت و تشتی از پارههای جگر پاکترین جان بشری در کنارش دیده میشد.
خدای جلیل ما را در غم جانگداز و همیشهگی اینان، با امام زمانمانکهدرودوسلامالاهیهمارهبراوباد، همراه گرداند.
امید که در سراسر عمرمان، آنی هم خود را به دور از پیامبر و خاندان پاکش نخاهیم.
خدای نگهدار همهتان.
یاعلی