یه نفر به من بگه...
اگه یه نفر به یه چیزی انتقاد کنه و بگه این کار یا این چیز مشکل داره و مشکلش هم اینه، لازمه که حتما راه حل هم بده؟
یه بار نشده من توی این خراب شده یه حرفی بزنم و این مغالطه جالب رو کسی مطرح نکنه.
تا به یه کسی گیر میدی و مثلا میگی چرا دفعه پیش که اومده بودی پیش من دکمه کتت رو نبسته بودی؟ یارو درجا میگه اصلا تو خودت مگه چقدر نظم داری.
حالم اصلا خوش نیست.
احتمالا من دنبال تخریب هستم و ...
یادمه یه روز با خودم عهد کردم که دیگه عدلیه و دولت و ... رو نقد نکنم.
از حالا عهد میکنم که اینجا هیشکی رو تخریب نکنم. یعنی نقد نکنم.
دو شب پیش رفته بودیم همایش اختتامیه جشنواره وبلاگنویسی پیامبر اعظم.
ساعت 4 تا 5 عصر کلاس داشتم. قرار شده بود ساعت 6 دوستان را ببینم و با هم بریم. یه خورده دیر شد. وقتی رسیدم منتظرم بودن. یه ماشین گرفتیم و راه افتادیم.
وقتی رسیدیم چند دقیقهای از شروع همایش گذشته بود. آقای آلحبیب هم از کرج اومده بودن و منتظر رسیدن ما. [ ... ] با اون آقایی که مثلا کارت دعوتها رو میگرفت صحبت کرد و مثلا چند تا پاکت داد که مخصوص داوران! بود. البته زیاد سخت نگیرید. رفتیم داخل، پذیرایی و هدیه و اینا. بعدش هم رفتیم داخل سالن. فکر کنم دبیر همایش در حال صحبت بودن. ما یه جا نشستیم. آقای احسانبخش رفت جلو و پیش حاجآقای نجمی نشست.
ما هم بر حسب اتفاق! رفتیم جلو نشستیم. یه خورده که گذشت، احتمالا داشت یه نماهنگ پخش میشد. مظاهر گفت بریم نماز بخونیم. من که هنوز خستگیم در نرفته بود. حامد هم. نماهنگ که تموم شد، آقای مجری گفت که قراره یه آقای به نام علی فلیپ لنسر که چند سالیه مسلمون شدهن و الان توی ایران مشغول تحصیل در رشته الاهیات هستن، چند دقیقه صحبت میکنن. حامد گفت بریم نماز رو بخونیم و بیایم تا حداقل به مراسم اهدای جوایز برسیم.
نمازخونه که درش تعطیل بود. مسئولش رفته بود. البته حق هم داشت چون ما نمازمون دیر شده بود. وضو گرفته بودیم و روی کف سیمانی کنار باغچه کاپشنمون رو پهن کردیم و ...
برگشتیم به سالن.
صحبتهای جالب آقای لنسر همه رو قلقلک میداد. چون حرفهایی که میزد، یه بخشیش در عینحال واقعیتهای تلخ اجتماعی بودن که همه از صبح تا شب میدیدیم و میبینیم اما برامون عادی شده. کلی هم درباره تاثیرگذاری انقلاب اسلامی توی قلب اروپا و همه ملتهای دنیا حرف زد و این رو یادم هست که گفتن سالهای اولی که توی ایران انقلاب شده بود، توی کشورشون فقط دو سه تا کتاب درباره انقلاب اسلامی پیدا میشد، اما الان بازار پره از کتابهای با این موضوع.
البته نمیدونم ربط صحبتهای ایشون با همایش و موضوع همایش چی بود. البته میفهمم که یه جورایی میشه یه ربط هایی قایل شد اما...
آقای مداح هم که چند دقیقهای در مدح ائمه و امام باقرعلیهمالسلام که شب ولادتشون بود خوندن و ...
بعدش هم نوبت به اهدای جوایز رسید.
یه چند نفر از مسئولین و بزرگان مجلس به دعوت آقای مجری رفتن بالا. از بینشون من فقط جناب دکتر بوترابی و حاجآقای نجمی رو میشناختم.
جوایز به خوبی و خوشی اهدا شد و همین.
یه موضوعی که به جلسه یه فضای دیگهای داد، تعداد زیاد صلواتها بود. اللهمصلعلیمحمد و آل محمد و عجلفرجهم.
آدرس وبلاگهای برگزیده رو همونجا یادداشت نکردم. گرچه اگر هم میخواستم یادداشت کنم نمیتونستم. اما امروز توی خبرگزاری ایکنا لینک نفر اول این همایش رو پیدا کردم. وبلاگ رسول رحمت با قلم سیدجعفر فاطمی نوشآبادی.
چند کلمهای هم درباره وبلاگ برگزیده این جشنواره. جشنوارهای که نزدیک به 1000 وبلاگ در آن شرکت داده شده بود.
این نکته را باید توجه کرد که با تحلیل وبلاگ برگزیده جشنواره میتوان به سطح داوری این جشنواره پی برد.