سفارش تبلیغ
صبا ویژن

***

شگفتا

وقتی بود، نمی‏دیدم

وقتی می‏خواند‏، نمی‏شنیدم

وقتی دیدم که نبود‏، وقتی شنیدم که نخواند

چه غم‏انگیز است که وقتی چشمه‏ای سرد و زلال در برابرت می‏جوشد و می‏خواند و می‏نالد، تشنه‏ی آتش باشی و نه آب؛

 و چشمه که خشکید، چشمه که از آن آتش که تو تشنه‏ی آن بودی بخار شد و به هوا رفت و آتش، کویر را تافت و در خود گداخت و از زمین آتش رویید و از آسمان بارید، تو تشنه‏ی آب گردی و نه تشنه‏ی آتش؛

 و بعد عمری گداختن، از غم نبودن کسی که تا بود، از غم نبودن تو می‏گداخت

 .: علی شریعتی :.


نوشته شده در  چهارشنبه 84/10/14ساعت  11:35 عصر  توسط احمدرضا زمانی 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
بازار مؤمن است یا مستکبر؟
دِ زود باش
بهانه‏ای به نام «دعوت»
[عناوین آرشیوشده]