سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نامه‏ای به رییس جمهور محترم، شورای محترم نگهبان، وزیر کشور عزیز، فرمانداران شهرستان‏های مهر و لامرد و کاندیدای منتخب مردم

با سلام

بر کسی پوشیده نیست که مشارکت -در حدود- 100 درصدی مردم شهرستان‏های مهر و لامرد در انتخابات مجلس نشانه‏ی بارز خدمت‏گزاری صادقانه‏ی شماست.

و جای بسی شکرگزاری است که جناب آقای حیاتی -نماینده فعلی و کاندیدای پیروز انتخابات اخیر- در حالی که در انتخابات 4 سال پیش -که هیچ رقیب اصولگرایی نداشته است،- 35 هزار رای کسب کرده‏اند اما این بار که دو رقیب اصولگرای جدی داشته‏اند، موفق به کسب 60 هزار رای از مجموع بیش از 90 هزار رای ماخوذه شده‏اند.

و جای خوش‏حالی و شادمانی است که شورای محترم نگهبان سلامت این انتخابات را تایید کرده و کاندیدای منتخب مردم این دو شهرستان را به افتخار نمایندگی نایل کرده‏اند.

خسته نباشید

باید دولت را تحسین کرد. دست کم این قدر که من می دانم. چیزی که من می دانم این است. خوب کاری می کند دولت که وزیر کشور را می خواهد کنار بگذارد. من متاسفم. متاسفم برای خودم. و برای ... .
متاسفم که باید مردمی را ببینم که به هر انگیزه ای رفته اند رای داده اند؛ و دیده اند هم دستی هیات های نظارت و هیات های اجرایی نتیجه ی انتخابات را تغییر داده است.
پورمحمدی را کنار بگذارید آقای احمدی نژاد. گرچه آبروی دولت شما دیگر برایم هیچ اهمیتی ندارد. چون می بینم دست کم ظاهرا برای خودتان هم مهم نیست. به من ربطی ندارد دلایل کافی برای اثبات تخلف و تقلب های سازماندهی شده وجود دارد یا نه. چون برای مردمی که رفته اند رای داده اند اهمیتی ندارد. چون آن ها دیده اند. با چشم های خودشان دیده اند.
 همیشه می شنیدم اصلاح طلبان سخن از به صلاح نبودن هم فکری هیات های نظارت و اجرایی می زدند و همیشه ذهنم جواب می داد که منش اصولگرایی هیچ گاه نخواهد گذاشت این گونه تخلف ها صورت بگیرد. اما نمی توانم فراموش کنم و شک ندارم هیچ گاه فراموش نخواهم کرد که در یک مراسم عروسی در یک روستا، حرف از تقلب بود؛ و یک نفر آن جا بود که با افتخار تمام، روش های سازمان یافته ی تقلب و تخلف را شرح می داد.
دوست دارم از همین جا به فرمانداران شهرستان های لامرد و مهر؛ و به استاندار فارس و هم چنین به نماینده منتخب متقلب ها و متخلف ها جناب آقای حیاتی تبریک بگویم.
آقای پورمحمدی! آقای وزیر محترمی که بعد از سال ها پرده نشینی به دولت آمدی و فکر می کردی می توانی کاری کنی کارستان. یادت که هست؟ هنوز نفهمیده ام چرا کسی مثل محمد جعفری فرماندار لامرد شده است. و بدتر از همه آن که نمی دانم چرا تا همین امروز هم همین آدم هنوز فرماندار است.
البته می دانم تقصیر شما هم نیست. اصلا هیچ کس تقصیر ندارد. هیچ کس. بگذارید آقای حیاتی دلشان خوش باشد این بار با اختلاف 40 هزار رای نماینده مردم در مجلس شورای اسلامی شده اند؛ ولو این که حتا طرفداران و هواداران شان هم شرمنده باشند.
آقای رییس جمهور. راستش را بخواهید کاری ندارم این انتخابات در ستاد انتخابات و ایضا شورای نگهبان تایید شده است. همین قدر که روند انتخابات در دو شهرستان تا این حد مسخره باشد کافی است برایم که بدانم شما هم هیچ کاره اید. سعی می کنم قبول کنم کانون های قدرت، حتا دولت اسلامی شما را هم فتح کرده اند.
و اما شما آقای پورمحمدی! شنیده ام درباره ی انتخابات به آقا نامه نوشته اید و –این گونه که می گویند و شنیده ایم- شکوه برده اید به پیشگاه ایشان. کاش همان اول یعنی همان روزهایی که قرار شد پرده نشینی را کنار گذاشته و شاهد بازاری شوید به این روزها فکر کرده بودید. به من حق بدهید نتوانم درباره ی کارهای شما قضاوت کنم اما باور کنید امروز حتا شما را به اندازه ی فرماندار لامرد هم قبول ندارم. باور کنید کسی مجبورتان نکرده بود بیایید وزیر کشور بشوید. دست کم من این گونه فکر می کنم.
به دولت انتقادی ندارم که چرا حتا در سال آخر هم دست از آزمون و خطا بر نمی دارد. به خدا انتقادی ندارم. اما به شما انتقاد دارم. کاش زدن این حرف ها فایده ای داشت.
باور کنید دست کم من از این به بعد نمی توانم به کسی توصیه کنم حتما توی انتخابات شرکت کند. باور کنید نمی توانم درباره ی ضرورت انتخابات حرفی بزنم.
فقط یک چیز را سعی کنید تا زنده اید یادتان بماند و دغدغه تان باشد. این را یادتان بماند که به هر حال شما مسئول برگزاری انتخابات در شهرستان های لامرد و مهر هستید. شما مسئولید. مردم و نگاه شان به شما احتمالا برای تان هیچ ارزشی ندارد. می گویم احتمالا چون دارم از این چیزهایی که دارم می بینم نتیجه می گیرم. اما آقای وزیر کشور! حق الناسی که به گردن شما افتاده است کمرتان را خواهد شکست. شک ندارم. شک ندارم بغض آن امام جماعت که با بهت و حیرت درباره انتخابات حرف می زد و از طرفداری اش از یک کاندیدا شرمنده و حیران بود شما را راحت نخواهد گذاشت. می دانم خبر ندارید. می دانم. می دانم شما حتا نمی دانید دلسوزان انقلاب در آن دو شهرستان چه خون دلی خورده اند و می خورند.
سعی می کنم انتظاراتم از دولت و ایضا بقیه نهادها را پایین بیاورم. سعی می کنم باور کنم برگزار کردن یک انتخابات بدون تقلب های سازماندهی شده ممکن نیست. سعی می کنم باور کنم قدرت قدرت است و اصولگرا و اصلاح طلب هم نمی شناسد. سعی می کنم باور کنم.
آقای رییس جمهور! خیلی وقت است با شما هیچ حرفی ندارم. خیلی وقت است آن قدر برایم جالب شده اید که فقط می توانم از رفتار و گفتار و روش برخوردتان با مسایل لذت ببرم؛ و دیگر هیچ.
آقای رییس جمهور! احساس مردم شهرستان های مهر و لامرد را نمی دانم؛ اما احساس من این است. من اشتباهی ام. خیلی هم اشتباهی ام. اما شما تقصیری ندارید. هیچ تقصیری. شما سفید و ما سیاه. اصلا اشتباه از ما بود که فکر می کردیم می توانیم با شما دوستی کنیم. من اشتباه کردم.


نوشته شده در  چهارشنبه 87/1/28ساعت  2:29 عصر  توسط  
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
بازار مؤمن است یا مستکبر؟
دِ زود باش
بهانه‏ای به نام «دعوت»
[عناوین آرشیوشده]