بسیاری از اختلافهای روزمرهای که میان انسانها پیش میآید ناشی از عدم درک مشترک از یک مفهوم یا حتا یک کلمه است. نیازی به توضیح نیست که این اشکال بعضی وقتها آنچنان ایجاد بنبست میکند که به دشمنی میانجامد.
یکی از همین مفهومها و کلمهها، واژهی امام و رهبر در ساختار سیاسی جمهوری اسلامی ایران است. گرچه خیلی از اظهار نظرهای سیاسی را باید در حد ابراز وجودهای کودکانهی سیاسی دانست اما باید به مبناهای نظری کلمههای استفاده شده توجه کرد.
همیشه در مقاطع خاص سیاسی از برخی گروهها و شخصیتها میشنویم که طرف مقابل را متهم به عدول از راه امام میکنند و طرفداران هر دو گروه نیز به حقانیت طرف خود ایمان دارند و از آن دفاع میکنند.
با اندکی دقت در گروهها و قبیلههای سیاسی میتوان به معنای امام در واژگان فکری آنها پی برد. نیازی به تصریح نیست؛ گروهی که کم هم نیستند و در هر دو اردوگاه موسوم به چپ و راست هم فراواناند، رهبری جمهوری اسلامی را در حد کاریزما قبول دارند؛ «محصول کاریزما یا امر قدسی حکومت بر قلبها است؛ حکومتی که بیش از آنکه متکی بر تعقل و خرد باشد در روان و عاطفه پیروان ریشه دارد»(منبع). این دسته -به عنوان مثال- تا آن جا رهبر جمهوری اسلامی را رهبر میدانند که نفوذ مردمی بالایی داشته باشد؛ و توجه خاصی به خود شخصیت رهبر ندارند.
بر همین اساس توجه خاصی به افکار و عقاید رهبر هم ندارند؛ نگاه ابزارگرایانه به رهبری را به راحتی میتوان در تلقی کاریزماتیک از واژه امام دید. نگاهی که خود را ملزم به پیروی، نشر و دفاع از آرمانها و افکار رهبر نمیداند اما خود را پاسدار راه امام میداند. پاسدار راه امام؛ شاید معنیاش این باشد: پاسدار کاریزمای امام، پاسدار نفوذ و محبوبیت امام.
نگاه گروه دیگر به مفهوم امام و رهبر کاملا اعتقادی است. آنچه در این دیدگاه مهمتر و اصولیتر از همه است، جایگاه رهبری رهبر است نه محبوبیت و نفوذ کلام او در میان مردم؛ و نه حتا ویژگیهای شخصی دیگر او. شکی نیست که معتقدان این دیدگاه کمتر از گروه پیشین هستند اما این گروه پایبندی بیشتری به اصل نظام و قانون اساسی دارند.