سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خوش به حال شاعرها...

حیف شد؛ همه‏ی حرفم را در اولین جمله‏ام گفتشاعرهای شعرمگو!م؛ گاهی وقت‏ها که شعر می‏خوانم، تنها چیزی که در درونم می‏یابم حسادت است؛ حسادت به آن شاعر.

آدم‏ها همیشه در اندوه چیزهایی هستند که ندارند؛ و من در اندوه توان شعر گفتنی که ندارم. گاهی وقت‏ها گاهی حرف‏ها را تنها می‏توان با صدای شعر فریاد زد. درست می‏گویم؟

تقدیم به همه‏ی آن‏ها که می‏توانند شعر بگویند: اعتراض مرا بپذیرید.

تمام کرده بودم؛‏ اما شاید باید این را هم اضافه کنم؛ تحمل نداشتن چیزهایی که حتا لحظه‏ای داشته‏ای‏شان، خیلی سخت‏تر و اندوه‏ناک‏تر از نداشتن چیزهایی است که هیچ‏گاه تجربه‏ی داشتن‏شان را نداشته‏ای...


نوشته شده در  شنبه 86/10/15ساعت  12:44 عصر  توسط  
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
بازار مؤمن است یا مستکبر؟
دِ زود باش
بهانه‏ای به نام «دعوت»
[عناوین آرشیوشده]