تصور کن؛ سه سال گرفتار یک کابوس باشی؛ و یک روز متوجه میشوی آن کابوس تمام شده. کابوسی که معلوم نبود از کجا آمده و تا کی مهمان لحظههایت خواهد بود.
آن کابوس سه سال زندگیات را از تو گرفته است؛ و تو یک روز میفهمی دیگر خبری از آن نیست؛ به همین سادگی.
یک سوال دارم؛ این شرایط دو حس متفاوت را در وجود انسان زنده میکنند؛ یکی حس خوشحالی و شادمانی از پایان درد و رنج ؛و دیگری ترس از بازگشتن آن روزها. سوالم این است؛ کدام یکی از این حسها را باید جدیتر گرفت.