سفارش تبلیغ
صبا ویژن

چشم‏مان را که باز کنیم، حجم زیادی از نوشته‏ها، مصاحبه‏ها و اظهارنظرهای جالب را می‏توانیم به راحتی ببینیم، بشنویم و بخوانیم. جالب.

به راستی چه چیزی باعث می‏شود که یک شخصیت سیاسی که خودش را مسلمان، مؤمن و عاقل می‏داند، بدون این‏که بگوید از حرف‏ها و تئوری‏های پیشینم دست برداشته‏ام، حرف‏های متناقض با نظرات پیشینش بزند. در تاریخ جمهوری اسلامی ایران، همان‏گونه که چرخش‏های صد و هشتاد درجه‏ای رسمی و بدون پرده‏پوشی داشته‏ایم، کسانی را هم می‏توانیم یاد کنیم که به راحتی خواسته‏اند برای کسب قدرت سر مردم را شیره بمالند.

متاسفانه یا خوش‏بختانه در هر دو قبیله سیاسی کشور این‏چنین آدم‏هایی وجود دارند که حتا نیازی به اسم بردن هم نیست. فقط برای کلی نبودن بحث اشاره می‏کنم به همان‏ها که روزگاری هر منتقدی را به چوب مخالفت با نظام اسلامی و مخالفت با پیغمبر می‏راندند و امروز در مقام ریش‏سفیدی نشسته‏اند. و هم‏چنین آن‏هایی که روزگاری ادعای وجوب شرعی بر هم زدن جلسات سخنرانی بعضی‏ها را می‏کردند؛ آن هم با پررویی تمام؛ و امروز آزادی‏خواه و شریف شده‏اند.

بگذریم. احساس می‏کنم مصادیق توصیف‏های بالا روشن باشد.
نوبتی هم که باشد، نوبت اصلاح‏طلبان است که خیلی آرام و بی‏سروصدا تابلو‏های پیفصل تعلیق اصلاح طلبیشین‏شان را -دست‏کم- فعلا کنار بگذارند و با حرف‏های جدیدی که به گفتمان کنونی ایران نزدیک‏تر است وارد میدان شوند. البته واضح است که نفس تغییر دیدگاه رخداد تحسین‏برانگیزی است اما مشکل آن‏جاست که خیلی از حضرات برای کسب قدرت فقط چند روزی به لاک محافظه‏کاری می‏روند و حرف‏های قبلی‏شان را -فقط- نمی‏زنند.

این روزها به راستی فصل تعلیق گفتمان اصلاح‏طلبی است. گفتمانی که در طول هشت سال حضور محسوس در حاکمیت، حتا نتوانست موضع خوذ را با قانون اساسی مشخص کند؛ قانونی که -تقریبا- تنها میثاق ملی ایرانیان است. گفتمانی که گستردگی و پراکندگی‏اش به حدی بود که فقط به درد وحدت‏های قلابی روزهای انتخابات می‏خورد.

البته این حق را باید به اصلاح‏طلبان داد که تئوری‏های خودشان را به جامعه عرضه کنند؛ جامعه‏ای که خود باید صلاح خویش را تشخیص دهد و برای آینده خود تصمیم بگیرد.
اما صرف‏نظر از روش‏های اصلاح‏طلبان برای تبلیغ و درونی‏سازی تئوری‏های خود، باید نقش ویژه رسانه‏های متعلق به جمهوری اسلامی را از یاد نبرد؛ از جمله صداوسیما. باید قبول کرد که در سال‏های حاکمیت اصلاح‏طلبان بر دولت و مجلس، بزرگ‏ترین و غیرقابل بخشش‏ترین اشتباه تاکتیکی را صداوسیما انجام داد؛ و ایضا بزرگ‏ترین ظلم و بی‏رحمی در حق تاریخ، آرمان‏ها و اهداف جمهوری اسلامی.

اشتباه این بود. سانسور بی‏خردانه. حضرات صداوسیما فکر می‏کردند اگر اصلاح‏طلبان را سانسور کنند، آن‏ها حرف نمی‏زنند؛ فکر می‏کردند اگر حرف‏های اصلاح‏طلبان را به گوش مردم نرسانند، آن‏ها از زندگی ناامید می‏شوند در حالی که بی‏بهره بودن اصلاح‏طلبان از رسانه ملی باعث ورود قدرت‏مند و بی‏نظیر آن‏ها به عرصه رسانه‏های مکتوب شد.
آیا گزارشی که در بخش‏های خبری از ماجرای کنفرانس برلین پخش شد واقع‏بینانه و اخلاق‏محور بود؟ آیا سانسور بست‏نشستن نمایندگان مجلس ششم فایده‏ای برای نظام اسلامی داشت؟ آیا ماله‏کشیدن بر تئوری‏های مدیریتی و حتا حکومتی اصلاح‏طلبان دردی از جامعه دوا کرد؟ 

بگذریم. اگر صداوسیما در آن روزها تئوری‏های محافظه‏کارانه و ترس‏آلود خود را کنار گذاشته و به سخنان امام توجه می‏کردند، شاید امروز اصلاح‏طلبان نمی‏توانستند به همین راحتی به مناسبت فرا رسیدن روزهای باشکوه انتخابات، قصد فتح مجلس کنند.

حرف‏های جدید اصلاح‏طلبان چیست؟ شعارهای‏شان چیست؟ باید منتظر ماند و دید شرافت سیاسی مهم‏تر است یا دست‏یابی به قدرت.


نوشته شده در  یکشنبه 86/8/6ساعت  11:36 صبح  توسط  
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
بازار مؤمن است یا مستکبر؟
دِ زود باش
بهانه‏ای به نام «دعوت»
[عناوین آرشیوشده]