میخواستم سربسته بگویم که از این همه کیبورد خسته شدهام اما با خودم فکر کردم که چرا سربسته!
من یک وبلاگنویس هستم! چیز عجیبی نیست که! نوشتن را خیلی دوست دارم. خیلی وقتها که نه! اکثر وقتها تنهاییهایم را با این صفحه میگذرانم و راهیشان میکنم. خیلی وقتها تنها دلخوشیام میشود البته به جز ...
من وبلاگم را دوست دارم. دوستان وبلاگیام را هم دوست دارم. معلمان وبلاگیام را هم دوست دارم. وبلاگ شاید جای خیلی چیزها را در زندگی سکوتزدهام پر کرده است. کاری به بد یا خوبش ندارم. دارم توصیف میکنم. درست است که اگر بخواهم ببندمش خیلی برایم کار راحتی است اما به هر حال بخش مهمی از زندگیام شده است.
با همه اینها از این همه کیبورد، این همه ماوس، این همه صندلی، این همه کافینت خسته شدهام. خواهش میکنم نتیجههای بامزه نگیرید. من فقط دارم احساسم را مینویسم.
من یک وبلاگنویس کافینتی هستم! وقتی پشت یک سیستم مینشینم، باید کلی با ویندوز سر و کله بزنم تا بتوانم راحت کارم را انجام بدهم. تازه بعضیوقتها که مسئول کافینت همه چیز ویندوز را قفل کرده است و نمیتوانی حتی دقت صفحه نمایشگر را از 800 در 600 به 1024 در 768 تغییر بدهی چه رسد به تنظیمات نوار استارت.
بگذریم. نمیدانم. شاید دارم زیادی ناز میکنم. شاید هم اصلا هیچ اهمیتی نداشته باشد. در هر صورت من نوشتم.