1-خواستم چون همیشه سلام کنم؛ سلام
2-اما نخواستم چون همیشه سخن بگویم
3- این بار میخواهم برای یک بار هم که شده، صرفنظر از همه ملاحظات وبلاگی، آنگونه که دلم میخواهد سخن بگویم.
4- میخواهم یک بار برای همیشه پشیمان شوم، یک بار برای همیشه کنج دلم را جارو کنم برای تو.
5- میخواهم برای یک بار هم که شده با چشمان باز، آنچه تو میخواهی باشم؛ نه آنکه با چشمان بسته چیزی باشم که تو نمیخواهی.
6- یادت هست؛ وقتی مرا بیدار میکردی، بیدار نمیشدم.
وقتی همه تلاش خود را هدیه بیدار کردن من میکردی، شاید در بهترین حالات نگاه ناشکریام را به سوی تو رهسپار میکردم و بس
7- یادت هست؛ چندی بعد که بیدار میشدم، تو را به خاطر بیدار نکردنم سرزنش میکردم.
8- کاش میشد "کاش"ها را یک بار گفت و نتیجه "کاش" را درو کرد. کاش میشد حداقل به "کاش"های خودمان پایبند بودیم.
9- میخواهم پشیمان بمانم، میخواهم اینگونه سرخورده بمانم تا لازم نباشد دوباره پشیمان شوم.
10- نمیدانم؛ هیچ نمیدانم؛ نشان به آن نشان که به آنچه میدانم پایبند نیستم.
11- "کاش" میشد بدون "کاش" به خواستههای خود برسیم.
12- میخواهم برگردم، از همین راهی که آمدهام؛ میخواهم انسان بودنم را بفهمم؛ میخواهم حداقل خودم را بشناسم ...
13- میخواهم لااقل از خودم گول نخورم.
14- تو خیلی کمک کردهای، اما کسی که راه را از چاه نمیشناسد، کمک را هم نمیتواند بفهمد؛ من فقط تو را میخواهم.
15- خودت میدانی با وجود همه فرارهایی که از تو و خواستههایت داشتهام، سرزمین وجودم هیچگاه خالی از تو نشده است
16- میدانم کافی نیست، میخواهم بگویم که دوستت دارم، میخواهمت، با نگاه تو زندگی میکنم، با نگاه تو زنده میمانم.
17- سختی برآوردن تو گرچه در برابر شیرینی بودنت کاهی است در ملک سلیمان؛ اما جهالتم را و بیخردیام را بنگر.
18- این روزها، روزهای توست، شنیدهام که این روزها را روزهای خودت میدانی.
19- تو را میخواهم، فقط تو را؛ تو که باشی، بودن همه بیمعنی است و آزاردهنده؛ کمکم کن تا تو را بیش از این بخواهم و بفهمم.
20- به حق همه آنان که برای تبلیغ خودت و خواستههایت به زمین گسیل داشتهای و به حق آنکسی که پایداری دنیا به وجود اوست، نگاهت را مهربانانه به من هدیه کن.