سفارش تبلیغ
صبا ویژن

به نام معبود عاشقان

 آی عاشقان آی عاشقان بوی گل و گلاب میاد خدا به ما عیدی میده خیلی زیاد خیلی زیاد.

خیلی زیاد مفتخرم که عید عاشقان را از طرف مدیریت محترم وبلاگ که افتخار دادن و اپدیت وبلاگشون رو به من سپردن و بنده حقیر خدمت تمامی عاشقان تبریک و تهنیت عرض نمایم .

((عاشقان عیدتون مبارک))

میخوام از یکی از بزرگترین عید های ما شیعیان براتون بگم .  اینک غدیر رمز تشیع است‏و هر حکومتى که به گرامیداشت آن اقدام کند، به شیعه بودن‏مشهور مى‏شود و یکى از شاخصهاى شناخت‏حکومتهاى شیعى شمرده‏ میشود.

در اینجا به یک حدیث درباره منزلت عید غدیر بسنده میکنم .

فرات به سند خود از فرات بن‏أحنف و او از امام صادق(ع) روایت مى‏کند که: به امام عرض کردم: فدایت شوم، آیا عیدى بهتر از عید فطر، و عید قربان، و روز جمعه، و روز عرفه براى مسلمین وجود دارد؟ حضرت به من فرمود:

«نعم، أفضلها و أعظمها و أشرفها عندالله منزلة، هو الیوم الذى أکمل الله فیه الدین، و أنزل على نبیه محمد: ألیوم اکملت لکم دینکم الخ...»

(بلى، افضل و أعظم و أشرف اعیاد از نظر قدر و منزلت در نزد خدا، روزى است که در آن خدا دینش را کامل کرد و آیه شریفه: الیوم أکملت لکم دینکم... را بر پیامبرش نازل کرد.)

مدیریت محترم وبلاگ از من خواسته بودند که یه تیکه از خاطره سفر به مشهد مقدس رو براتون بنویسم اما از اونجا که قلمم خوب نیست نمیدونم چی بنویسم ولی خوب حالا که سعادتی شده در خدمت شما بزرگوارن باشیم حیفم میاد که راجع به روز عرفه و عید سعید قربان در جوار حرم ملکوتی اقا علی ابن موسی الرضا علیه السلام چیزی نگم .

اونروز (روز عرفه) در اون هوای کاملا سرد وقتی که به حرم مطهر رفتیم با سیل عظیمی از جمعیت عاشقان روبرو شدیم که با نفس های گرم خودشون و دلی که برای آمرزیده شدن در آن روز بزرگ آماده شده بود به فضا گرمی و طراوت بخشیده بودن و حال و هوایی بسیار معنوی و خوب بر آنجا حاکم ساخته بودن همچنین نماز عید سعید قربان که با حضور این مردم عاشق و در کنار بارگاه مطهر امام رضا علیه السلام لذتی دو چندان داشت . خداوند بزرگ را شاکرم که چنین توفیقی نصیب بنده حقیر شد .

امیدوارم که سال آینده همه شما عزیزان این روزهای گرانقدر را در مکه مکرمه یا در جوار حرم ملکوتی ابی عبدلله حسین ابن علی علیه السلام در کربلای معلا سپری کنید .

در پایان از همه شما عزیزان و از مدیریت محترم وبلاگ نهایت تشکر و قدردانی را دارم و یک بار دیگر این عید با برکت رو خدمتتون تبریک و تهنیت عرض میکنم و از همه شما خوبان التماس دعا دارم که به دعای خیرتون محتاجم .

حق نگهدارتون و علی یارتون


نوشته شده در  چهارشنبه 84/10/28ساعت  12:34 عصر  توسط هانیه 313 
  نظرات دیگران()

 به نام نقش بند صفحه خاک          عزار افروز مه رویان افلاک

معلم پای تخته داد می زد

صورتش از خشم گلگون بود و دستانش به زیر پوششی از گرد پنهان بود.

ولی اخر کلاسی ها

لواشک بین خود تقسم میکردند وان یکی در گوشه ای دیگر جوانان را ورق میزد.

دلم میسوخت به حال آنکه ........

برای اینکه بیخودهای و هو می کرد و با آن شور بی پایان 

   تساویهای جبری را نشان میداد                                                   .

با خطی خوانا بروی تخته ای کز ظلمتی تاریک غمگین بود

تساوی را چنین نوشت:

(یک با یک برابر است)        1=1

از میان جمع شاگردان یکی برخواست

    .همیشه یک نفر باید به پا خیزد         

                                              به آرامی سخن سر داد:

تساوی اشتباهی فاحش و محض است .

نگاه بچه ها نا گه به یک سو خیره گشت ومعلم مات بر جا ماند.

و او پرسید:اگر یک فرد انسان واحد یک بود

آیا باز یک با یک برابر بود؟         

سکوت مدهشی بود وسوالی سخت.

معلم خشمگین فریاد زد آری برابر بود.

واو با پوزخندی گفت: اگر یک فرد انسان واحد یک بود

آنکه زور و زر بدامن داشت بالا بود وآنکه قلبی پاک ودستی فاقد زر داشت پایین بود.

اگر یک فرد انسان واحد یک بود

آنکه صورت نقره گون چون قرص مه داشت بالا بود وان سیه چهره که مینالید پایین بود.

اگر یک فرد انسان واحد یک بود

این تساوی زیرو رو میشد

حال میپرسم: یک اگر با یک برابر بود

   نان ومال مفت خوران از کجا آماده میگردید؟

 یا چه کس دیوار چین ها را بنا میکرد؟                                                                                                                                

یک اگر بایک برابر بود

              پس که پشتش زیر بار فقر خم میشد؟

                                یا که زیر ضربت شلاق له میگشت؟                   

یک اگر با یک برابر بود

پس چه کس آزادگان را در قفس میکرد؟

معلم ناله آسا گفت:بچه ها در جزوه های خویش بنویسید:

(یک با یک برابر نیست)

خسرو گلسرخی

در پایان جا داره از همگی تشکر کنم که وقتتون رو گذاشتید و مطالعه فرمودید و همچنین تشکر کنم از مدیریت محترم وبلاگ به خاطر عنایاتی که به بنده حقیر داشتن .


نوشته شده در  سه شنبه 84/9/29ساعت  1:35 عصر  توسط هانیه 313 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
بازار مؤمن است یا مستکبر؟
دِ زود باش
بهانه‏ای به نام «دعوت»
[عناوین آرشیوشده]