سفارش تبلیغ
صبا ویژن

  

http://rooznegarha.persianblog.com/

    سلام

      نکته‏هایی کوتاه و گذرا درباره مجمع وبلاگ‏نویسان مسلمان:

 1- عدم وجود آرمان‏ها و تئوری‏های(گروهی، تشکیلاتی و یا حتی فردی) مدون.

 2- عنوان مبهم و نامشخص، به طوری که این عنوان به هیچ وجه گویای گروهی نیست که بالانشینان این حرکت، آن را در ذهن دارند.

 3- طیف‏بندی و انشعاب‏های کاذب، آن هم در زمانی که هیچ اتفاق خاصی نیفتاده، خیلی بچه‏گانه و آزاردهنده است، حتی اگر بخواهیم آن را ماله‏کشی کنیم.

 4- این همه تبلیغ، آن هم درباره جمعی که هنوز متولد نشده‏است برای چیست؟ سایت و وبلاگ و تبلیغ‏های پراکنده در سایت‏ها و وبلاگ‏های دیگران.

 5- وجه عقلایی انتخاب پنج نفر به عنوان بالانشین این مجمع چیست؟

آیا حضور یا عدم حضور هر کدام از این پنج نفر معنای خاصی به همراه خواهد داشت؟

     چند نکته هم سربسته و گذرا درباره مطالبی که در وبلاگ مجمع آمده است:

 1- یعنی چه که آن‏ها در کفرشان فلان هستند! حتی استفاده از این جملات برای تمثیل هم نابجا و نابخردانه است.

یعنی به همین راحتی حاضر می شوید دوستان اصلاح طلب را کافر و خودتان و دوستانتان(از جمله خود من) را مسلمان بدانید؟

 2- نام مستقل اینترنتی(دامین) چه اهمیتی دارد که این همه روی آن مانور می‏دهید؟ حداقل شما دیگر باید خوب بدانید که فاصله میان داشتن یک دامین و نداشتن آن تنها سالی ده ‏هزار تومان است.

 3- در این شرایطی که وبلاگ‏نویسان(به‏قول‏شما) مسلمان، اگر یادداشتی بنویسند، تنها در جهت تایید نظام و حاکمیت جمهوری اسلامی است و به هیچ وجه به خود اجازه نمی‏دهند که از رفتار و کردار حاکمیت انتقاد کنند، این کارها چه فایده‏ای دارد؟

 4- مگر نه این که حضرت آیت‏الله‏خامنه‏ای حتی شخص خودشان را هم قابل انتقاد می‏دانند، پس چرا این همه سکوت درباره انحرافات قوه‏قضاییه و صداوسیما و هزار سازمان و بنیاد و وزارت و ...

 5- توصیه می‏کنم عنوان این حرکت جمعی را مجمع‏وبلاگ‏نویسان‏سوسیالیست بگذارید، چرا که دوستان عزیز تنها وقتی صدای اعتراضشان در می‏آید که دستورات اجتماعی اسلام خدشه‏دار شود.

 

هر کدام از این تیترهایی که نوشتم، خود گفتاری جداگانه می‏طلبد، اما بقیه حرف‏ها را دوست دارم در فرصتی رودررو با عزیزان بیان کنم.

 

نکته‏ای که باید به شدت بر آن پای بفشرم آن است که این عزیزانی که مخاطب کلامم قرارشان دادم را بسیار دوست دارم و به هیچ وجه قصد تعریض، تمسخر یا هر روش غیراخلاقی دیگری را در مذاکره با ایشان نداشته‏ام.

 یاعلی


نوشته شده در  جمعه 85/2/8ساعت  8:39 عصر  توسط  
  نظرات دیگران()

1- سلام
2- شنیده‌ایم مبلغی ناچیز از سوی جمهوری اسلامی به حماس کمک مالی شده است، هیچ اعتراضی نیست بلکه وظیفه هر مسلمانی است که برادر مومن خویش را کمک کند.
3- سخنم با برادران انقلابی(حماس) آن است که این کمک ناچیز در شرایطی به شما هدیه شده است که:

          الف: در این کشور تنها چند نفرند که عنایت خاص به مسایل فلسطین دارند و بقیه... (هوتوتو!)

          ب: نهادهای فرهنگی(مخصوصا این‏صداوسیمای‏ناخلف)  هیچ کاری نکرده‌اند، در جهت آگاهی‌بخشی عمومی به مردم، برای توجیه‌کردن آنان نسبت به کمک به شما

          ج: ایران اسلامی تجربه‌های تلخی از حمایت‌های همه جانبه از گروه‌های نادان و سازشکار و وطن‌فروش و فاسدی همچون عرفات کثیف و دار و دسته‌اش دارد.

          د: میلیون‌ها نفر از مردم ایران اسلامی،‌ از لحاظ اقتصادی در وضعیتی هستند که بر اساس توجیهات سکولاریستی هیچ توجیهی برای این‌چنین کمک‌های  دست و دلبازانه‌ای وجود ندارد.

          هـ: شما و دوستانتان از نعمت ایدئولوژی انقلابی و مردم بیدار برخوردارید اما عدم وجود رهبری همچون امام راحل‌رحمه‌الله،‌ راه مبارزه را طولانی و سخت می‌کند؛ مگر آن‌که حضرت آیت الله خامنه‌ای را با تمام وجود، رهبر و مقتدای فکری و مبارزاتی خویش دانسته و از او اطاعت کنید.

                            

4- پوپک گلدره. خداوند با اولیا محشورش کند.

                                                     

                               

 

5- توجه: بالا و پایین لوگوهای سمت چپ صفحه، لینک‌هایی اضافه کرده‏ا‌م؛ توضیح آن‌که لینک‌های بخش اول را از میان همفکران و هم‌ولایتی‌های تئوریک انتخاب کرده‌ام اما لینک‌های بخش دوم بدون لحاظ هیچ گرایش سیاسی یا مذهبی انتخاب شده است، بعد نگید میخای تشویش اذهان کنی!!!

پ.ن 6- من از اسطوره‏های از تهی لبریز می‏ترسم...

پ.ن 7- این قصه بی‏مزه جمع‏کردن بی‏حجاب‏ها و بدحجاب‏ها هم این‏قدر احمقانه‏ست که ...
اگه راست میگید برید این صداوسیمای هرزه‏تون رو درست کنید که داره روز روشن تبلیغ بی‏حجابی فکری و فرهنگی و اجتماعی می‏کنه.

یاعلی


نوشته شده در  جمعه 85/2/1ساعت  5:22 عصر  توسط  
  نظرات دیگران()

3 تا مونده به یک- این اضافات رو امروز پنجشنبه سی فروردین دارم می‏نویسم.
2 مونده به یک- احتمالا من دمدمی شده‏م.
یکی مونده به یک- هنوز خسته‏م اما ولش، سعی می‏کنم مثل بچه آدم بنویسم و به هیچی هم کار نداشته باشم، دلیل نمیشه که اگه مامانت تو رو قورباغه ببینه ناراحت بشی که! لابد هستی که اینجوری می‏بیننت.

1- خسته‏‏ام
...

2- نمی‏خواهم
خستگی‏ام را با کسی تقسیم کنم...
3- می‏روم، این خستگی‏ام که تمام شد
برمی‏گردم...

4- برایم دعا کنید، ...
5- خیلی
دوستتون دارم.

 6- آقا مدیر گل! اگه به این زودیا نیومدم، بی‏زحمت خونه من رو خراب نکن. دعات می‏کنم.

     


نوشته شده در  یکشنبه 85/1/20ساعت  12:26 عصر  توسط  
  نظرات دیگران()

سلام

1- اینکه توی یادداشت قبلی گفتم که دیگه نمی‏خوام به کسی گیر بدم، زیاد جدی نبود.
2- دعا کنید هیچ وقت مجبور نشم سیب‏زمینی باشم.
3- به نظر شما اگه یه نفر قانون‏اساسی رو توپ توپ قبول داشته باشه و به آقا هم ارادت وحشتناک داشته باشه، حق داره چوب انتقاد اصولی دست بگیره و بزنه توی سر هر کسی که رفتار و گفتارش با آرمان‏های امام و نظام و انقلاب و رهبری نمی‏سازه؟
4- به نظر شما اگه این آدم بخاد فقط اون رفتار و گفتار انحرافی رو بگه و مقید باشه که به هیچ کسی توهین یا بی‏احترامی نکنه، میشه به جرم تشویش اذهان عمومی یا توهین و افترا بهش چپ چپ نگاه کرد؟
5
- اگه این کار بخاد درباره نهادهایی انجام بشه که مستقیما زیر نظر شخص رهبر انقلاب هستن چی؟
6- به نظرتون اگه من اون آدمه باشم چطوره؟
7-
دوست دارید خودتون هم این کار رو بکنید؟
پ.ن8- قرار شده یه هفته با نام ایران بنویسیم، توجیهاتش رو هم توی
این‏آدرس میتونید ببینید. 
پ.ن9- یکی از دوستان توی کامنتشون به این نکته اشاره کرده‏‏اند که هیچ کسی حق نداره با مخالف، برخورد بدی داشته باشه.
در جواب ایشون باید بگم که ما هم به شدت به این گزاره منطقی اعتقاد داریم اما اگه وافعا اینجوریه، سازمان‏ها و نهادهای و بنگاه‏های فرهنگی باید این تئوری رو توی ذهن مردم و نهادهای حکومت درونی‏سازی کنند، که نکرده‏اند.
پ.10- تنها جهت اطلاع، یک عدد جایزه جشنواره وبلاگ‏نویسی انقلاب اسلامی گم شده است، از یابنده تقاضا می‏شود حالاحالاها سر کار باشد.
امضا محفوظ
یاعلی


نوشته شده در  چهارشنبه 85/1/16ساعت  5:33 عصر  توسط  
  نظرات دیگران()

سلام
1- شاید مهم نباشد، اما این اولین کلماتی است که امسال توی وبلاگم می نویسم.
2- شاید بتوان گفت که امسال، نوشتنم را آغاز می‏کنم و این یعنی تحول...
3- این یک قضیه منطقی است که اینگونه نیست که هر تحولی خوب باشد، احتمالا قیاس استثنایی است.
4- از این به بعد به کسی نمی‏توپم و  حداقل توی این وبلاگ فقط به گفتن حرف‏های دلم بسنده می‏کنم...
5- نظر من این نیست که اگر آدم نظراتش را بگوید، برای انقلاب و نظام و فلان و فلان خطرآفرین است، اما حداقل فعلا و اینجا، سعی می‏کنم که سرم توی لاک خودم باشد.
6- پس امسال چهره آرام‏تری از من می‏بینید، یه چیزی توی مایه‏های سیب‏زمینی
7- به خلاف آنها که از سال نو شکوه می‏کنند و می‏گویند که سال نو آدم را یک سال پیر می‏کند، من اینچنین عقیده‏ای ندارم و بسی خوشحالم که یک سال بر عمرم افزوده شد، گرچه می‏دانم و یافته‏ام که بچه‏تر از این حرف‏ها هستم که به این زودی‏ها بزرگ شوم...
8- می‏خواهم عادت کنم زیاد شاید بگویم...
بسه دیگه

امشب آسمان را ابرهای تیره و تار فرا گرفته است، گویی هنوز از غم و درد پرکشیدن آن هفتاد و دو مرغ عشق آسودگی نیافته است و اینک دوباره باید اشک‏های خون بگرید...
و امشب مرغان عشقی می‏روند که حباب زیستن ما حتی طمع یافتن درونی‏شان را ندارد چه رسد به...
و شاید امشب پرندگان آسمانی سرزمین عشق و برکت، آرام و قرار از کف بدهند...
و همین که دستان من، مشغول نوشتن این جملات است، نشان خوبی است بر این‏که آواز مرغ عشق‏ها را و سختی و اندوه رفتن‏شان را باور نکرده‏ام...
اما امیدوارم...
خیلی...


نوشته شده در  سه شنبه 85/1/8ساعت  6:28 عصر  توسط  
  نظرات دیگران()

<      1   2   3      

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
بازار مؤمن است یا مستکبر؟
دِ زود باش
بهانه‏ای به نام «دعوت»
[عناوین آرشیوشده]