سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شاید اگر این دعوت نبود این چند روز چیزی نمی‏نوشتم. دعوت کرده‏اند درباره‏ی امام خمینی بنویسیم. امامی که دست‏کم می‏توان گفت دنیا را تکان داد. گرچه ما قدردان او نیستیم.

چیز پیچیده‏ای نیست. بارها و بارها هم اتفاق افتاده است. به هر حال شرف انسان بودن به این است که اختیار دارد و می‏تواند فکر کند و کاری هم به عقاید دیگران نداشته باشد.

این روزها موضوع برای خنده‏های ذهنی فراوان شده است. رحلت حضرت امام خمینی رحمة‏الله‏علیه گرچه حزن‏انگیز است اما رفتار بعضی‏ها به شدت خنده‏دار است. بعضی‏ها که رفتارشان به غایت تبلیغاتی است. البته این بعضی‏ها خیلی خیلی بیشتر از بعضی‏هاست. بگذارید بگویم خیلی‏ها.

گرچه این رفتار خنده‏دار را شاید بتوان به خاطر شرایط خاص جامعه‏ی ایرانی دانست که آدم‏ها -مخصوصا درباره مسایل اعتقادی- مجبور به محافظه‏کاری می‏شوند؛ یا خودشان را مجبور به محافظه‏کاری می‏بینند.

این روزها همه به امام خمینی رحمةالله‏علیه اظهار وفاداری می‏کنند و از هر فرصتی برای اسطوره‏سازی و تقدیس حضرت امام استفاده می‏کنند؛ مراتب والای حضرت امام خمینی نمی‏تواند بر هیچ انسان آزاده‏ای پوشیده باشد اما بعضی‏ها -شما بخوانید خیلی‏ها- که بیشترشان در میان آدم‏های سیاسی قابل یافتن‏اند، با تقدیس ایشان به دنبال خودخواهی‏های خویشند. اصول‏گرا و اصلاح‏طلب و این‏ها هم ندارد.

جالب توجه این‏که انواع مختلفی هم دارند این حضرات. گروهی هستند که بارها و بارها به طور کلی یا جزیی گفته‏اند اعتقادی به امام خمینی ندارند اما باز این‏گونه وقت‏ها خود را به صدور بیانیه‏ها و ایراد نطق‏های غرا در پیروی از راه و مرام ایشان مشغول می‏کنند. گروهی دیگر همیشه دم از امام می‏زنند و دم به دم صحبت‏هایی از ایشان نقل می‏کنند اما هیچ‏گاه رفتارشان تناسبی با آرمان‏ها و اندیشه‏های امام خمینی ندارد. گروه جالب دیگری هستند که با مهارت دست به دستچین کردن شخصیت امام و آرمان‏ها و اندیشه‏های او زده‏اند و هر جا با خواسته‏های خودشان سازگار بوده است زبان به تقدیس گشوده‏اند و غیر از آن را به دست فراموشی سپرده‏اند.

هر کسی حق دارد خودش فکر کند، خودش بر اساس تفکرش رفتار کند و غیره؛ اما مشکل این‏جاست که بعضی‏ها -یا همان خیلی‏ها- حتی انگار تکلیف‏شان با خودشان هم معلوم نیست. البته شاید هم جای خوش‏حالی است که آدم‏های سیاسی جامعه ایرانی به خوبی بلدند از هر فرصتی استفاده‏ی لازم را ببرند؛ به هر حال این هم نوعی مهارت سیاسی است.

اوضاع پیروی از راه و سیره امام خمینی هم شده است مثل رعایت حجاب اسلامی! که انگار همه مجبورند صرف نظر از اعتقاد یا عدم اعتقاد، خود را پایبند نشان دهند. و این‏گونه می‏شود که آرمان‏های امام خمینی رحمة‏الله‏علیه پس از گذشت تنها کمتر از 20 سال از رحلت ایشان، تبدیل به دستاویزی برای بالا کشیدن خود شده است؛ گرچه همین شرایط را درباره آیت‏الله خامنه‏ای هم می‏توانیم ببینیم. و چه دردناک است که رهبری زنده است و بعضی‏ها -باز هم بخوانید خیلی‏ها- فقط می‏خواهند خودشان را از لای گفتارها و اندیشه‏های ایشان به بقیه نشان بدهند. تنها تفاوت قضیه این است که تعداد آدم‏هایی که می‏خواهند به شیوه‏های تبلیغاتی خودشان را به امام خمینی بچسبانند بسیار بیشتر از کسانی است که می‏خواهند خودشان را به آیت‏الله خامنه‏ای بچسبانند. دست‏کم در همین یک مورد جای خوش‏حالی است که -گرچه تا حدودی- خیلی‏ها دست از دورویی برداشته‏اند.

به آن امید که روزی برسد که جامعه‏ی ایرانی به آن حد از بینش سیاسی برسد که دورویی‏های سیاسی این همه مشتری حرفه‏ای نداشته باشد.

شاید این روزها، روزهای بهتری باشد برای سخن گفتن از امام؛‏ و نه فقط تقدیس او. که این همه رسانه و آدم‏های جورواجور دست‏کم در این روزها وظیفه‏ی تقدیس او را به عهده گرفته‏اند؛ هر چند به بدترین وجه.


نوشته شده در  سه شنبه 87/3/14ساعت  6:28 عصر  توسط  
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
بازار مؤمن است یا مستکبر؟
دِ زود باش
بهانه‏ای به نام «دعوت»
[عناوین آرشیوشده]