سلام
متاسفانه حرفتو قبول دارم
چقدر دلم ميخواست منم الان اينجا يه عالمه حرف داشتم و ميزدم...
اما....
ما هم كه در حد نظر دادن توي اينجور چيزا نيستيم
اگه آدم بوديم شهدا دعوتمون مي كردند
همين!
دعوام نكنيد
بخدا فقط اومدم بگم قالب جديدتون خيلي قشنگه
در ضمن مشت محكمي بود به كيبورد قالب دزدا :ي
بسم الرب الحسين عليه السلام
بابا حسن آقا اينقدر گير نده.....!!
كوتا بيا......خيلي ممنونم.....به به.....
ياعلي مدد.
چه دل پري داريد شما
نميدونم 2 پست اخر رو كامل خوندم با اينكه منم تو اردو بودم ولي اصلا به اين نكات توجه نكرده بودم ازاد نذاشتن و وقت تلف كردن زيادي رو كاملا بهتون حق ميدم ولي ميگم مديريت هم كم زحمت نكشيده بودن و نبايد بخاطر چند ضعف منكر اون شد.
اون نمايش رو هم با شما موافقم،راستش ميخواستم توي همون جمع حرفهايي از جنس حرفهاي شما رو بگم ولي نشد.
قالبتون هم يه جوريه فكر ميكنم ميتونه زيبا تر از اينا باشه يه جوري بهم ريخته است.
شاد باشيد
يا علي
ببخشيد با خوندن متنتون سلام يادم رفت
سلامو سال خوشي داشته باشين
سلام. سفرهاي قبلي جنوب، كمي بيشتر فرصت خلوت كردن داشتم. هر چند تو اين سفر هم چند باري از جمع جدا شدم و چند دقيقهاي رو به غنيمت خلوت كردم.
تازه متوجهي علت اعتراض اون روزتون، توي فكه شدم!
سلام!
من هم دقيقا اين دو را به فاصله ي كمي تجربه كردم.بار اولي كه رفتم با گروه بسيج بودم و مثل همين كه شما مي گوييد اكثر برنامه مان روايت گري در مناطق عملياتي بود.خب من هم كه بار اولم بود.با خودم گفتم يعني همين بود!برنامه ي شهدا همين بود..؟مگر قرار نبود از دنيا دل بكنيم و ...
اما بار دوم كه رفتم با خانواده بودم و هر جا كه مي رفتيم من از بقيه جدا مي شدم و جايي خلوت مي كردم و فقط خودم بودم و ...
خيلي كيف مي دهد!حتما شما هم تجربه كرده ايد كه الان داريد از روايت گري ها شكوه مي كنيد و دلتان خلوت مي خواسته...
اما اينطور مي نمايد كه روايت گري شده است مثل يكي از روش هاي نشر ارزش هاي دفاع مقدس!!!هر چه هم ما بگوييم فكر نكنم فايده داشته باشد...!
اما مي شود كه براي دفعه ي بعدي به قول شما احترام را بيخيال شد و از دست راويان فرار كرد!!!
...
يا حق
راستش بنده هم اين انتقاد شما را وارد مي دونم. غير از اين كه شما فرمودين، اشكالات ديگه اي هم به بچه هاي ستاد راويان نور و تفحص سيره وارده كه بارها و بارها گفته شده ولي در مقام عمل اصلا اصلاح نشده. يادم نميره كه پارسال حاج آقاي راوي تو فتح المبين چه جوري با تحكم بچه هاي دبيرستاني و راهنمايي رو مجبور كرد كفشهاشونو از پاشون در بيارن. و وقتي بهشون تذكر داديم فقط اين جمله رو گفت:اگر نميخواين ميتونين به شهدا ادب نكنين(پشت ميكروفون و در حضور چند ده نفر) البته ما كه كفشمونو نكنديم و به بقيه هم نشون داديم كه ميشه ادب كرد و در عين حال كفش هم پوشيده باشيم.
به هر حال از اين اشكالات زياد مطرح شده. اميدواريم مسوولين بيشتر گوش بدهند.
در ضمن من با آقاي آهستان موافقم. روي افراد نبايد دست گذاشت. كاش اسم مداح يا راوي رو نمي آوردين.همين جا پيشنهاد ميكنم اسمشونو حذف كنيد.
موفق باشيد.
سلام مجدد....
قبلا گفتم كه چون بحث نقد و انتقاد هست، خودم هم بدم نمياد درگير اين بحث بشم، ولي زياد به شخص گير نده! به هر حال وقتي يك جمع پذيراي چنين سخناني هستند كاري نمي شود كرد. اتفاقا نظر من هم همين بود كه بعضي اوقات لازم بود كه به زائران اجازه
مي دادند دقايقي را با خود خلوت كنند. به هر حال وقتي بعضي آدمهاي جوگير ، همه كاره بشوند ..... يك بار ديگر هم لازم مي دانم كه اين توضيح را بنويسم كه بحث من اصلا بر سر اين اردو يا آن اردو نيست و منكر زحمات دوستان نيستم...