• وبلاگ : باسيدعلي‏تافتح‏قدس‏ومكه
  • يادداشت : استادم؛ در عهد شكستن!
  • نظرات : 5 خصوصي ، 10 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام

    ولي نوشته قبلتون رو هم بعد خوندن اين متنتون خوندم،اگه بد متوجه شدم ببخشيد .

    بن بست وجود نداره ؟ولي من مطمئن نيستم .به قول سپهري :بيا آب شو مثل يك واژه در سطر خاموشي ام ،بيا ذوب كن در كف دست من جرم نوراني عشق را ،به سمت گل تنهايي بپيچ دوقدم مانده به گل ،پاي فواره جاويد اساطير زمين بمان و وقتي ترا ترسي شفاف فرا گرفت ،در صميميت سيال زمان ،خش خشي مي شنوي ؟كودكي ميبيني رفته از كاج بلندي بالا ،جوجه بردارد از لانه نور ،كه از او بپرسي خانه دوست كجاست ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    پاسخ

    سلام
    اون که زياد مهم نيست!
    و اما بن بست!
    اتفاقا اين قطعه اي که از جناب سهراب انتخاب کرديد کاملا ميفهمونه که بن بست وجود نداره؛
    کودکي مي بيني
    رفته از کاج بلندي بالا؛
    جوجه بردارد از لانه نور...
    اين معني ش اين نيست که بن بست وجود نداره؟
    بگذريم.
    ممنون از اين که اين همه شعر هديه مي کنيد به ما!