سلام
ولي نوشته قبلتون رو هم بعد خوندن اين متنتون خوندم،اگه بد متوجه شدم ببخشيد .
بن بست وجود نداره ؟ولي من مطمئن نيستم .به قول سپهري :بيا آب شو مثل يك واژه در سطر خاموشي ام ،بيا ذوب كن در كف دست من جرم نوراني عشق را ،به سمت گل تنهايي بپيچ دوقدم مانده به گل ،پاي فواره جاويد اساطير زمين بمان و وقتي ترا ترسي شفاف فرا گرفت ،در صميميت سيال زمان ،خش خشي مي شنوي ؟كودكي ميبيني رفته از كاج بلندي بالا ،جوجه بردارد از لانه نور ،كه از او بپرسي خانه دوست كجاست ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟