از وبلاگتان بهره لازم رابرده ايم شما هم به ما سربزنيد اگر برايتان ممکن ميباشد وبلاگهاي من را در لينکستان خود قرار دهيد تا زير سايه شما نسيمي به ما بوزد و بازديدکنندگان شما گوشه چشمي به وبلاگ ما داشته باشند پيروز باشيد به اميد روزي که وبلاگهاي من باعث شادي و اميد شما دوست عزيز شود=>
http://www.dvp.mihanblog.com
کليک کن تو قلب من
http://www.iranmaxim.mg-blog.com
وبلاگهاي +/- جايزه 800 دلاري
http://www.mamno-13.blogsky.com
ورود 13- ممنوع
سلام.نماز و روزه ها و مناجاتاتون قبول.براي ما هم دعا ميكنيد يا نه؟؟؟
مگه شما چند سالتونه كه در زمان شما شلنگ يكي از روش هاي تربيتي و كمك آموزشي بوده؟ مورد ششمي كه تعريف كرده بوديد دردناك بود ام چرا ( اعتياد جالبي به مشروبات زهرماريه پيدا كرد به اضافه مخدرها! ) كجاي اين اعتياد جالبه؟؟؟
سلام. خاطرات زيبايي بود. از خاطرات خوبتون كمتر گفته بودين....
شاد باشيد. ياعلي
زيبا و صميمي بود... طاعات قبول
به روز هستيم سر بزنيد.
سلام حسن خسته نباشي
مثل هميشه مظلوم و كتك خور فرق نوشته هاي تو با ديگران اين بود كه و شاگرد اول يا مدرسه تيز هوشان نبودي....اخه همه گفتن كه ...
هوالحق
سلام
تشكر شما هم تو موج اومديد... غير آخري اولي و سومي هم دردناك بود خب!... ما داريم بچه هاي مثبت و خفن رو هم شناسايي مي كنيم... شما از اون مثبت هاي واقعا مظلوم بوديد. دلمون قرار نبود تو اين موج كباب بشه ولي شد!
اما يه خواهش : از دوستانتون دعوت نمي كنين؟ 5 نفر ؟
يادش به خير چه دوران شيريني بود اين مدرسه.
خاطرات جالبي نوشتيد. البته به جز آخريش. خيلي دردناکه وقتي آدم يه دوست صميميش رو از دست بده. حالا به هر شکلي.
اول دبيرستان يه دوستي داشتم، خيلي دختر خوب و باتقوايي بود. اسمش ليلا بود.خيلي با هم صميمي بوديم. باباش نظامي بود و منتقل شد يه شهر ديگه. وقتي مي رفت آدرس و تلفنم رو ده بار تو دفترش، کتابش، هر ورقي که دم دستش بود نوشتم و گفتم: اگه اينو گم کردي اين يکي باشه دستت. اگه اين يکي را گم کردي اين يکي هم آدرسم توشه. اگه اين يکي ...
خلاصه تموم تلاشم رو کردم که از دستش ندم. آخه اون هنوز آدرس جديدشون رو نداشت و قرار بود وقتي رسيد بهم زنگ بزنه و آدرسش رو بده.
ولي رفت و ديگه هيچ سراغي ازم نگرفت. هنوزه که هنوزه بعد از دوازده سال منتظر تلفنشم. شايد اگه نرفته بود شهر بزرگ تهران، مي تونستم پيداش کنم.
راستي من يه روزي با شما تبادل لينک کردم؛ اگه يادتون باشه. لينک شما تو وبلاگم هست ولي اسم وبلاگم رو تو پارسي بلاگي هاتون نمي بينم. چرا؟!!
حق يارتان
كامنت قبلي جعلي بود
شما غصه نخور
وبلاگ جالبي داري
با اون قدم هاي نحست به كلبه خراب شده منم سر بزني خوشحال مي شم
خداحافظ
خاطراتتونو خيلي خوب نوشتين.
همش جالب بود .واسه همش لبخند ميزدم به جز اون آخري كه خيلي ناراحتم كرد. سخته كه آدم بدبختي دوستاشو ببينه...
وبلاگ قشنگي داري دوست گرامي
سر بزني خوشحالم مي کني
سلام حسن جان
خاطرات قشنگي بود. به قشنگي روياهاي دست نيافتني كودكي. حتي اون چوب و شلنگش. يه جوري هم بود. نمي دونم چه جوري اما من كه يه جوري شدم. يه احساسي بهم دست داد. از همون اول اول تا آخريش. صبر كن...
بزار دوباره بخونم.
نميدونم چي بگم. بازم سر ميزنم. شايد بقيه گفتند.
يا علي