آخرای شب بود که اومدم توی ایوون خونه نشستم. زیر نور چراغ توی کوچه. از اون بالا همه چیز رو میشد دید. رفت و آمد ماشینها و عبور گهگاه رهگذری... . نسیم گرم، بدجوری من رو به سمت تابستونهایی که تا حالا پشت سر گذاشته بودم کشوند. نمیدونم چه خلسهای بود اما نتیجهاش آهی شد که از سینه برآمد و توی اون گرمای هوا محو شد.
یادش به خیر. امتحان آخر ثلث سوم رو که میدادیم انگار دنیا رو بهمون میدادن. کتابها رو گوشهای پرت میکردیم و سرمست از روزهایی که خواهیم داشت میشدیم... .
ظهرها وقتی همه در خواب نیمروزی فرو میرفتند، دور حوض پارک نزدیک خونه، سنجاقک شکار میکردیم. اونها رو توی کیسه نایلونی جمع میکردیم و از صدای جغ حغ کیسه نایلونی پر از سنجاقک، پر از شادی میشدیم و با خواهر برادرها مسابقه میگذاشتیم ببینیم کی بیشتر سنجاقک میگیره. بعدش هم خیس خیس راهی خونه میشدیم و تا مامان و بقیه خواب بودند یواشکی لباسهامون رو میگذاشتیم خشک بشن تا کسی نفهمه ما سراغ آب رفتیم. با چه دلهره و هیسهیس کردنی همدیگه رو تذکر میدادیم که ساکت باشیم و لباسهامون رو عوض میکردیم... . یادش به خیر.
تازه بعدش میرفتیم سراغ ساخت بادبادک برای شب. آخیش چه ترسی داشت. کش رفتن قرقرههای نخ از توی جعبه چرخ خیاطی مامان. خدا خدا میکردیم که مامان حالا حالاها سراغ دوخت و چرخ خیاطی نره. ولی امان از روزی که مامان مشغول دوخت میشد و میدید نخها غیب شدهن. چهقدر دعوامون میکرد و ما هم تقصیر رو گردن بقیه میانداختیم. معمولا هم کتک رو من نوشجان میکردم لابد چون کوچکتر بودم و دمدست! و چه ترسی داشت خرید کاغذ و وسایل برای ساختن بادبادک. یادمه کلی به داداشم التماس کردم تا ساختن گوش بادبادک رو یادم داد. چقدر گریه کردم تا دلش سوخت و یادم داد.
بعد هم باید بادبادک رو هوا میکردیم. شاید من هیچوقت موفق نشدم بادبادکم رو هوا کنم. باید اینقدر میدویدیم تا بادبادک هوا میرفت. پشتبوم خونه ما هم مساحت زیادی نداشت و چند بار نزدیک بود از اون بالا بیفتم پایین!
مامان از اون پایین برام خط و نشون میکشید. و چه کتکهایی که میخوردم اما فردا باز یادم میرفت.
وقتی بادبادکمون بالا میرفت، انتهای نخ رو به آنتن تلویزیون که اون بالا بود میبستیم. تا صبح غرق تماشای اون میشدم و به بادبادک که برای خودش اون بالا پرواز میکرد، حسودی میکردم.
یادمه یه روز صبح که بیدار شدم، باد، نخ بادبادکم رو پاره کرده بود و من تا چند روز برای نبودنش گریه میکردم.
یادش به خیر.