جواب به رنگين كمون رو به دليل غير فعال شدن دكمه ارسال پاسخ مدير، همين جا مي‏نويسم.

1- مگه سينه چاکي خودبخود مشکلي داره؟2- آدم سينه چاک حق باشه اشکالي داره؟3- شما هر جوري ميخايد طعنه بزنيد اما اين حرکت هاي زشت شما هيچي رو عوض نميکنه4- اون آقايي که توي چت خودش رو کارمند موسسه کيهان، برادر سه شهيد، رزمنده ميدونست چرا داره اين همه دود ميكنه؟5- مگه جز اينه كه خيبري دود نداره، مگه اون آقا همون نبود كه خودش رو حاج كاظم ميدونست و ادعاي آرمانگرايي مي‏كرد و من رو حتي شايسته سياه مشق نوشتن هم نميدونست.6- اين قضيه فقط برام جالبه همين.ياعلي

يعني اينكه سينه چاكي شما براي مدير و امثال مدير (كامنتتونو تو وبلاگ هلو بخونين... من تو اون دنيا خودم جلوتون واي مايستم...جاي مدير و...)

شمارو بيمه ميكنه آقاي آزادي...

ديگه هم تو اين وبلاگ نخواهم آمد...

موفق باشين و يا حق

سلام/جوابيه مدير محترم وبلاگ شمارو خوندم...

سلامممنون از لطفتوننکنه شما هم کيهاني هستين؟(اشارتا الي ماي چت اين لست نايت ويت عمو )بونژور موسيو! باباي!!!

اينها گواه بر اينه اگر تا قرن بيست و اند ميلادي هم نبودين اينجا امن و امان ميمونه و كسي هم حق نفوذي پيدا نميكنه...

اينم نوشته شما در وبلاگ هلو:

فكر كنم يه خورده خيلي تند رفتي عمو!

شما مگه چند وقته كه با آقا مدير سر و كار داري؟

مطمئن باش اگه اون دنيا نتوني اين تهمت رو به آقا مدير اثبات كني خودم جلوي حضرت عالي وايميستم.

بزار برات يه مثال بيارم...

يه بار يه وبلاگ چند تا عكس از دوران حاملگي بريتني اسپرز گذاشته بود و آقا مدير فقط به اون يارو تذكر داده بود كه ديگه از اينا نزار، حتي همون يادداشت رو هم نگفت كه هايد كنه.

اوكي؟

شما كه اينقدر ادعاتون ميشه چرابه جاي سروصدا يه خورده مسالمت آميزتر و غير جنگي تر قضيه رو دنبال نمي كنيد؟

باي

فكر كنم همين كافي باشه واسه اقامت شما در تعطيلات مگه نه؟؟

باي...

در ضمن آقاي مدير محترم من كيهاني نيستم يه وبلاگ نويسم كه مينويسم كيهاني هم بودم همينجور بودم...

حيف كه نيستم...

باي

چقدر آرمان خواهي!!!!!

خيلي جالبه...

نه خيلي گريه آوره....

برو نياي هم اينجا ظاهرا برقراره...

عجب!!!!!!!

آثار مشق‏هاي (آرمان خواهي) شما رو توي نظرخواهي وبلاگم (هلو) ديدم!

اخوي ( واژه‌ي «عمو »را كه استفاده كردي ، به‌كار نمي‌برم) !

با اين‌كه خودم را آرمان خواه تصور مي‌كنم ، اما امروز (وپس از 2روز كه ماموريت بودم و به تهران برگشتم) و با خواندن كامنت شما در وبلاگم ( كه پيشينه رفت و آمد هم با يكديگه نداشتيم)، تازه 2 زاري كج من افتاد كه «آرمان خواه» كي هست و كي نيست!

داداش !

مطمئن باش با اين عناياتي كه به مديريت سايت مبذول مي‌فرماييد، يك سال ديگه هم ني‌آيي، هيچ اتفاقي براي وبلاگ‌ات نمي‌افته كه نمي‌افته...

ديدم بد مي‌شه جواب شما را توي وبلاگ نيمه تعطيل شما ندم. اين جواب نظر شماست :

چماق ، چاقو ... (خلاصه با هر سلاحي كه حال مي‌كنيد)، بدم خدمت‌تون ؟نمي‌دونم سريال‌هاي « نقطه چين» و «پاورچين» (كار مهران مديري) را مي‌ديدي يا نه؟ ... توي سريال‌هاي فوق ، به جاي واژگاني هم‌چون «تملق» ، «چاپلوسي« و ...(يا همون فلان)، واژه‌ي «پاچه خواري» را به فرهنگ محاوره‌اي ما افزود و الحق والانصاف نكته‌ي ظريفي در همين تيكه كلام (پاچه خواري) هست كهمتاسفانه اين ‌روزها شده آفت انقلاب و جامعه!... دوست ناديده‌ و غريبه‌ي من كه دم از اون دنيا و اين‌جور چيزا مي‌زني!... نگارنده ؛ هيچ گونه «تهمتي» به مديريت فخيمه سايت نزدم (توي كامنت‌هاي بالا نظر مدير سايت را ملاحظه بفرماييد كه شجاعانه «سانسور» (ببخشيد حذف) عكس مورد نظر را به گردن گرفتن و باقي قضايا...(توي اين محل- پاسخ مدير وبلاگ- نمي‌شه اينتر زد و رفت سرخط . اما شما فرض كنيد نقطه سرخط).بعدش هم به‌كار بردن لفظ «يارو» راكه اعمال فرموديد، از كدام جايگاه ادبياتي با خودتون يدك مي‌كشيد؟ هان؟... نكنه شما معاونت فرهنگي سايت هستيد و حقير خبر نداره؟! ... به هرحال «مدير» را بچسب ... شايد مهران مديري اپيزود سوم پاورچين و نقطه چين را هم ساخت! خدا را چه ديدي؟

راستياتش ما تو خونه هر كدوم از رفقا رفتيم ديديم همچين بگي نگي يه چند كيلويي بارشون كرديم .. گفتيم براي عرض ادب و اينا خدمت برسيم! نكنه يك دفعه ما بي نطيب بمونيم !!

در ضمن صحيح فرموديد جميع جد و ابادمون يا اخوين يا ابوي

به من چه پيامبر گفتن انما المسلمون اخوه...

نمي خواي نخواه!! چهر ديواري اختياري

اما اخوي خودمونيم مشخص كن منظورت كدوم رفيق ما بود وساطت كنيم از دلش و اين حرفا...

همين

سلام.

يه شاعري! فرموده باشد :

اگر ديدي جواني بر درختي تكيه كرده...

بدان : عاشق!!! شدست و... گريه!!! كرده؟؟؟؟

اي وااااااااي!!!

ايشالا خدا خودش همه مشكلات جوانان(بخصوص خودم) رو حل كنه.

الهي آمين.

سلام

خوبي؟؟؟؟

چون نوشته بودي خوشحال ميشي سرزدم

تو يه وقت سر نزييييييي

من ناراحت ميشم

يا حق

سلام/پاچه خوارم كه هستين!!!!!

جالبه...

خوش بحال مدير پارسي بلاگ....

خدا براي هم نيگهتون داره...

بسم الله

سلام آقاي محمد آزادي!

از نظرات مثبت و سازنده تان كمال تشكر را مي كنم و عاجزانه خواستار نقد بيشتر تان در موضوعات وبلاگم هستم ... تا شايد بتوانم قدمي را در اين راه گران بار بردارم ...

فكر كنم شما راست مي گوييد ... تا حدودي زياده روي هم كرده ام... شايد اين مطالب از مطالب تكراري باشد كه هميشه مي شنويم و شايد اصلا يك استشهادي نبايد در اين مسايل چرخ بزند ... نمي دانم ...

و شايد هم اصلا ديگر بي خيال اين طور نوشتن شدم ... و ديگر مطالبي كه در ذهنم چرخ مي زنند و آزارم مي دهند را فقط براي خودم نگه دارم ... و يا اصلا به قول شخص ديگري بايد ورودي هايم را بيشتر از خروجي هايم كنم ...

در هر صورت بسيار مرا خوشحال فرموديد ...

با تشكر

موفق و پايدار باشيد

التماس دعا

يا علي

نگار من كه به مكتب نرفت وخط ننوشت
به غمـزه مسئله آموز صد مدرس شـد