سلام
يه نفر خوابش مياد و واسه خواب جا ندارهيه نفر يه لقمه نون براي فردا ندارهيه نفر مي شينه و اسکناساشو مي شمرهمي خواد امتحان کنه که تا داره يا ندارهيه نفر از بس بزرگه خونشون گم ميشه توشاون يکي اتاقشون واسه همه جا ندارهبابا مي خواد واسه دخترش عروسک بخرهانتخابم مي کنه ، پولشو اما ندارهيکي دفترش پر از نقاشي و خط خطيهاون يکي مداد براي آب و بابا نداره يکي ويلاي کنار درياشون قصره ولياون يکي حتي تو فکرش آب دريا ندارهيکي بعد مدرسه توپ چهل تيکه مي خوادمامانش ميگه اينا گرونه اينجا ندارهيه نفر تولدش مهمونيه ، همه ميانيکي تقويم واسه خط زدن رو روزا ندارهيکي هر هفته يه روز پزشکشون مياد خونشيکي داره مي ميره ، خرج مداوا ندارهيکي انشاشو مي ده توي خونه صحيح کننيکي ازبر شده درد و ، ديگه انشا ندارهيه نفر مي ارزه امضاش به هزارتا عالمييکي بعد عمري رنج و زحمت امضا ندارهتو کلاس صحبت چيزي ميشه که همه دارنيکي مي پرسه آخه چرا مال ما ندارهيکي دوس داره که کارتون ببينه اما کجايکي انقد ديده که ميل تماشا ندارهيکي از واحدهاي بالاي برجشون ميگهيکي اما خونشون اتاق بالا ندارهيکي جاي خاله بازي ، کلاس شنا ميرهيکي چيزي واسه نقاشي ابرا ندارهيکي پول نداره تا دو روز به شهرشون برهيکي طاقت واسه صدور ويزا ندارهيکي فکر آخرين رژيماي غذاييهيکي از بس که نخورده شب و روز نا ندارهيکي از بس شومينه گرمه ميافته از نفسيکي هم براي گرماي دساش ? ها ندارهدخترک ميگه : خدا چرا ما...مادرش ميگه : عوضش دخترکم ، اون خونه ليلا ندارهيه نفر تمام روزاش پر رنج و سختيههيچ روزيش فرقي با روز مبادا ندارهيکي آزمايش نوشتن واسش ، اما نمي رهميگه نزديکياي ما آزمايشگا ندارهبچه اي که تو چراغ قرمزا مي فروشه گلمگه درس و مشق و شور و شوق و رويا ندارهيه نفر تمام روزا و شباش طولانيهپس ديگه نيازي به شباي يلدا ندارهياد اون حقيقت کلاس اول افتادمدارا خيلي چيزا داره ولي سارا ندارهراستي اسمو واسه لمس بهتر قصه ميگممليکا چه چيزايي داره که رعنا نداره ؟بعضي قلبا ولي دنيايي واسه خودش دارهيه چيزايي داره توش که توي دنيا ندارههميشه تو دنيا کلي فرق بين آدمااين يه قانون شده و ديروز و حالا ندارهخدا به هر کسي هر چيزي دلش ميخواد بدههمه چي دسته اونه ، ربطي به شعرا ندارهآدما از يه جا اومدن ، همه مي رن يه جااون جا فرقي ميون فقير و دارا ندارهکاش يه روز بشه که ديگه نشه جمله اي ساختبا نمي شه ، با نمي خوام ، با نشد ، با نداره
********************
كسي كه گفت به گل نسبتي ست روي تو رافزود قدر گل و کاست آبروي تو راگرم بيايي و پرسي چه بردي اندر خاکز خاك نعره برآرم كه آرزوي تو را
اي ماه عالم سوز من از من چرا رنجيده اي؟اي شمع شب افروز من از من چرا رنجيده اي؟يك شب تو را مهمان كنم تا جان و دل قربان كنمجاي تو در چشمان کنم از من چرا رنجيده اي؟اي جان من جانان من بر من نگر سلطان منيك شب بيا مهمان من از من چرا رنجيده اي؟من عاشق زار توام از جان وفادار توامتا زنده ام يار توام از من چرا رنجيده اي؟من عاشق ديوانه ام کاندر در جهان افسانه امتو شمع و من پروانه ام جانم چرا رنجيده اي؟رنجيده اي رنجيده اي از من گنه شنيده ايدائم گنه بخشيده اي جانم چرا رنجيده اي؟
بنگر ز عشقت چون شدم سرگشته و مجنون شدمچون لاله دل پر خون شدم کز من چرا رنجيده اي؟گر من بميرم از غمت خونم فتد بر گردنتفردا بگيرم دامنت جانم چرا رنجيده اي؟جانم چرا رنجيده اي؟ عمرم چرا رنجيده اي؟
جانم چرا رنجيده اي؟ عمرم چرا رنجيده اي؟
******************
خوبي دوست من به منم يه سر بزن من لوگوي شما رو گذاشتم اگه شما هم مي تونيد اين كار رو بكنيد و من رو خبر منيد
ممنونم
مجتبي محامد
http://www.parsiblog.com/PhotoAlbum/barayeto/image001.gif