ربنـــــــا
، گشتم پا برهنه ،تمام نخلستانهاي بي كسي را گشتم ، تا اينكه دل گفت: گشتم نبود نگرد نيست . خميده قامت و شكسته دل نشستم، زير هر نخل آوايي شنيدم، از روزن هر چاه ندايي برخاست كه: « نه هر كه چهره بر افروخت دلبري داند » به چه خيره شدي؟ يتيمي ديدن دارد؟ بگذار و بگذر . كدامين نوشدارو مرا از يتيمي مي رهاند؟ اليس صبح بقريب
، گشتم پا برهنه ،تمام نخلستانهاي بي كسي را گشتم ، تا اينكه دل گفت: گشتم نبود نگرد نيست . خميده قامت و شكسته دل نشستم، زير هر نخل آوايي شنيدم، از روزن هر چاه ندايي برخاست كه: « نه هر كه چهره بر افروخت دلبري داند »
به چه خيره شدي؟ يتيمي ديدن دارد؟ بگذار و بگذر . كدامين نوشدارو مرا از يتيمي مي رهاند؟ اليس صبح بقريب
به چه خيره شدي؟
يتيمي ديدن دارد؟ بگذار و بگذر . كدامين نوشدارو مرا از يتيمي مي رهاند؟ اليس صبح بقريب
يتيمي ديدن دارد؟
بگذار و بگذر . كدامين نوشدارو مرا از يتيمي مي رهاند؟ اليس صبح بقريب
بگذار و بگذر .
كدامين نوشدارو مرا از يتيمي مي رهاند؟ اليس صبح بقريب
كدامين نوشدارو مرا از يتيمي مي رهاند؟
اليس صبح بقريب