• وبلاگ : باسيدعلي‏تافتح‏قدس‏ومكه
  • يادداشت : بهانه‏اي به نام «دعوت»
  • نظرات : 12 خصوصي ، 23 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2      
     

    و خب ...

    عجب به عكس !!!

    و نحوه ي استفاده اش !!!

    سلام

    فيلم رو نديدم. اما فكر مي كنم كه در مورد اخراجي ها يه مقدار بي انصافي به خرج دادين. البته ميذارم پاي ذكر سليقه ي شخصي.

    كاري به شخص ده نمكي ندارم اما فكر ميكنم همون اندازه نگاه نو در اخراجي ها بود كه در آژانس شيشه اي.

    تو وبلاگ يكي از راويان جنگ خوندم كه داستان يكي مشابه مجيد سوزوكي رو عنوان كرده بود.

    و خب دهنمكي اومده همين رو فيلمش كرده و با يه ديدگاه جديد به اين مطلب نگاه كرده.

    البته به هيچ عنوان با نمايش فيلم دهنمكي تو خارج از ايران موافق نبوده و نيستم كه آنها بيگانه با فرهنگ جنگ و ملت ما مي باشند و نميتوانند برداشت صحيحي از اين مقوله بعد از ارتباط برقرار كردن با فيلم داشته باشند.

    خب همين . يا علي.

    پاسخ

    حرف‌هاي من درباره ده‌نمکي همونه که گفتم. برداشت ده‌نمکي -دست‌کم به نظر من- سطحي‌ترين و کم‌عمق‌ترين نگاه به جنگ و دفاع مقدس بوده. و اين نگاه سطحي رو به بهانه‌ي مردمي کردن جنگ و محبوب کردن ياد شهدا انجام داده لابد؛ که خيلي اشتباه فاحشيه. وظيفه‌ي ما اينه که کار فاخر انجام بديم. وظيفه.

    سلام برادر.

    بنده به هيچ وجه من الوجوه حاتمي كيا را با ده نمكي مقايسه نمي كنم. فكر ميكنم حرفم رو درست متوجه نشديد. بنده گفتم در جذب گيشه، اين دو نفر آنهم فقط در ساخت اين دو فيلم مشابه عمل كرده اند. تشابهشان هم اينست كه هر دو از بازي با خطوط قرمز رايج در عرف جامعه، كسب جذابيت كرده اند. همين.

    پاسخ

    قانون مطبوعات!
    + حامد 
    فکر کنم ارتباط عکس و متن را کشف کردم.
    پاسخ

    منم همين چند دقيقه پيش کشف کردم.

    سلام

    نميدونم برم فيلم رو ببينم يا نه

    اصلاً نميدونم سينماي قم كجاست

    پارسال كه جايي رو ياد نگرفتم.شايد امسال ياد بگيرم

    خوشحالم كه بازم مينويسيد

    پاسخ

    خب برو ببين ديگه! منتظر چي هستي؟ اصلا بيا با هم بريم.
    سلام. اگر بازم فيلم را نگاه کنيم مي بينيم فيلمي بود براي گفتن حرفي ساده ولي پيچيده در بطن زندگي مردم. به نظرم حاتمي کيا مي خواست راحت حرف بزند خيلي راحت بگويد. مي توانست بپيچاند حالت هنري و اينها به صحنه ها بدهد ولي خيلي روان فيلم را پيش برد.
    توي اپيزود اخر فيلم که مرد آمد طبقه بالا که امضا کند و زن از آسانسور فرار کرد. صحنه خيلي روان بود. نه تشنجي نه حالت احساسي، هماني بود که هست. با ا حساساتمان بازي نشد ديشب. از جلوه هاي بصري استفاده نشد تا چ شمامان چهار تا شود(البته مال من که هست) ولي ديديم رواني کارگرداني حاتمي کيا را مقايسه ان با خود حاتمي کيا صحيح است تا با مقايسه ان با کساني ديگر حتي با کمال تبريزي. حاتمي کيا و فيلمش خودشان هستن. اين را بايد درک کنيم تا فيلم را بببينم.
     <      1   2