• وبلاگ : باسيدعلي‏تافتح‏قدس‏ومكه
  • يادداشت : بهانه‏اي به نام «دعوت»
  • نظرات : 12 خصوصي ، 23 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    سلام. اگر بازم فيلم را نگاه کنيم مي بينيم فيلمي بود براي گفتن حرفي ساده ولي پيچيده در بطن زندگي مردم. به نظرم حاتمي کيا مي خواست راحت حرف بزند خيلي راحت بگويد. مي توانست بپيچاند حالت هنري و اينها به صحنه ها بدهد ولي خيلي روان فيلم را پيش برد.
    توي اپيزود اخر فيلم که مرد آمد طبقه بالا که امضا کند و زن از آسانسور فرار کرد. صحنه خيلي روان بود. نه تشنجي نه حالت احساسي، هماني بود که هست. با ا حساساتمان بازي نشد ديشب. از جلوه هاي بصري استفاده نشد تا چ شمامان چهار تا شود(البته مال من که هست) ولي ديديم رواني کارگرداني حاتمي کيا را مقايسه ان با خود حاتمي کيا صحيح است تا با مقايسه ان با کساني ديگر حتي با کمال تبريزي. حاتمي کيا و فيلمش خودشان هستن. اين را بايد درک کنيم تا فيلم را بببينم.