يه لحظه با خوندن كامنت هاي جناب برگ بيد دلم براي آقاي حسن آقا سوخت (نقطه )
يه لحظه فكر كردم عجب فشاري به آدم مي ايد در مورد دوسه خط اين حرف ها بخواهد فكر كند چه برسد به اين كه جواب هم بدهد و ان هم به اين همه مورد ....
دردمان گرفت(نقطه ) البته اگر من بودم جواب نميدادم ..اون جوري يه كم از دردم به نويسنده ي اين همه سوال انتقال پيدا ميكرد و دلم خالي تر ميشد (نقطه )
**پرانتز باز ** شما راحت باش..حتي ميتوانستي اعلام نكني كه نمينويسي و به كارهايت برسي مثل هزاران نفر ديگر كه سياستشان اين شده كه حرفي نزنند و كارهاشان را انجام دهند و بعد دليلي براي مدعي شدن ديگران جا نگذارند **پرانتز بسته **