1- آيا اين صحيح است که انساني که اينجور بر دغدغه ها و آرمانهايش پافشاري ميکند و نه تنها با افتخار از آنها سخن ميگويد بلکه در برخي موارد از عنصر «تعصب» هم براي اثبات آرمانهايش بهره مي برد به يکباره جايي را که همان آرمانها و دغدغه ها در آن انعکاس ميابند، ويران کند؟
2- آيا «بي خيال نوشتن حرفهاي سياسي شده بودم» به اين معني است که از آن آرمانها و اصولتان عدول کرده ايد و يا اينکه فقط انتقال افکار از ذهنتان به صفحهء تارنوشتتان صورت نپذيرفته است؟
3- آيا اينجا را کنار مي گذارم بدين معني است که ديگر هيچ مطلبي در آن نمي نويسيد يا بدان معناست که در مورد سياست مطلبي در آن درج نمي کنيد؟
4- وقتي مي گوييد: كنار ميگذارم به اين معنا كه چيزي نمينويسم. و بلافاصله پس از آن مي گوييد: همه چيز سر جاي خودش خواهد ماند. ما چگونه بايد اين دو جمله را با هم جمع کنيم؟ اگر بناست همه چيز سر جاي خودش بماند پس نوشتن شما نيز بايد سر جايش باشد. اگر هم بناست ننويسيد چرا مي گوييد همه چيز سر جاي خودش ميماند؟ فکر ميکنم اين جمله رابايد اينگونه تصحيح کنيد: «همه چيز سر جاي خودش است فقط زين پس مطلب سياسي نمي نويسم.» و يا در حالت اشدّ بايد مي گفتيد: « همه چيز زندگي سر جاي خودش است فقط زين پس در اين وبلاگ چيزي نمي نويسم » {دقت کنيد! مهم است ها!}
5- آيا منظورتان از دکتر احمدي نژاد و رفقا اين است که شما با دکتر احمدي نژاد سابقه رفاقت داريد؟