خيلي نااميدانه قلم ميزني رفيق!
مؤمن كوهي از اميده! با اينكه ميدونه همه چي به ضررشه ولي چون دلگرميش به چيز ديگه است، حداقل تو فرهنگ سخن گفتنش اميد و نشاط موج ميزنه!
يه نگاهي به دعاي عاشقانه ابيعبدالله (ع) تو گودي قتلگاه بنداز! مقتل لهوف! سرخوشترين عاشق اينجوري با معشوقش حرف نميزنه كه ابيعبدالله (ع) تو اوج استيصال و تنهايي با خدايش حرف زد!
با خوندن نوشتهات خودبخود يك حس رخوت و بيتفاوتي به آدم دست ميده كه: خب كي چي اين همه دلسوزي! فايده نداره بابا! بذار مردم غزه تيكه تيكه شن! من و تو چي كار مي تونيم براشون بكنيم! آي كودكي كه تو بيمارستان بيبرق خوابيدي! چارهات اينه كه بميري و آرزوي خوب خوب نكني!