غزه! تو تنهايي.
با وجودي که همدردي مي کنيم و غصه ات را مي خوريم... باز هم تنهايي.
شايد بتوانم کمکت کنم تا آرزوهايت در چاله ي کوچکي توي همان غزه... دفن کني!
شرمنده.
سلام:
هي ننوشتين تا باز اومديم سر همين بحث.
يه نموره صحبت جناب ياسر رو قبول دارم. مگه يادمون رفته جريان صدام رو؟
اللهم اشغل الظالمين باالظالمين.
دعا مي كنيم و نا اميد هم از خدا نمي شيم.
هميشه يه روزنه از اونجايي كه انتظارش رو نداريم باز ميشه.
ما وظيفه خودمون رو فراموش نكنيم. بقيش با خود خدا.
خيلي نااميدانه قلم ميزني رفيق!
مؤمن كوهي از اميده! با اينكه ميدونه همه چي به ضررشه ولي چون دلگرميش به چيز ديگه است، حداقل تو فرهنگ سخن گفتنش اميد و نشاط موج ميزنه!
يه نگاهي به دعاي عاشقانه ابيعبدالله (ع) تو گودي قتلگاه بنداز! مقتل لهوف! سرخوشترين عاشق اينجوري با معشوقش حرف نميزنه كه ابيعبدالله (ع) تو اوج استيصال و تنهايي با خدايش حرف زد!
با خوندن نوشتهات خودبخود يك حس رخوت و بيتفاوتي به آدم دست ميده كه: خب كي چي اين همه دلسوزي! فايده نداره بابا! بذار مردم غزه تيكه تيكه شن! من و تو چي كار مي تونيم براشون بكنيم! آي كودكي كه تو بيمارستان بيبرق خوابيدي! چارهات اينه كه بميري و آرزوي خوب خوب نكني!
زير شانزده ساله ها، رينگ و ساعت شني!
سلام
بعد از مدت ها مطلب بسيار زيبايي بود.
چاره...؟!
اللهم فک کل اسير
چرا چاره كه هست، اگه......
آخه اين اعراب و اين كشورها قرار بود با اتحاد خودشون اسراييل رو نابود و اون اسراييل هم قرار بود با يه سطل آب غرق بشه.
اما حيف كه ....
دريغ از ذره اي غيرت...