هوالحيلعنت به چشمهاي شورشان که شيريني زندگيمانرا تاب نياوردند....!!سري به ما بزنيدبازهم بارانيتر ازديروزيم و چشم به راه شانه اي براي گريستن و فريادياعلي
سلام
ديروز در تهران برف شديدي باريد. خيلي زيبا بود.
باهاتون موافقم. اي كاش زمستان فصل تعطيلي مدارس بود.
حق نگهدارتون
كاش بودم تا زير روي برفها با هم رد پا مي گذاشتيم و كمي برايت درد دل مي كردم.
دلم از سرما و گرما مي گيرد.
همين!
منم خيلي برفو دوست دارم ولي مامانم وقتي برف مياد نميذاره برم بازي كنم ميگه سرما ميخورين.
تازه حسن اقا چون شما گفتين چرا عكس سرلختي گذاشتي منم يك عكس با چادر گرفتم .گذاشتم تو وبلاگم
سلام ...... اما بر عكس دوران بچگي شما اينجا زمستونا حتي بيشتر از الان برف ميومد و ما هميشه مزه تعطيلات طمستوني رو چشيده بوديم . اون موقع ها وقتي برف ميومد فقط به اين فكر بودم كه به حرف مامان گوش بدم تا بذلره برم برف بازي ، لباس گرم بپوشم تا مريض نشم ، شير داغ بخورم و .... همه فكر و ذكرم اين بود كه چقدر همه جا قشنگه . يه كم كه بزرگتر شدم علاوه بر فكراي قبلي به اين فكر ميكردم كه خدا چقدر رحمت داره ، چقدر مهربونه و چه نعمتايي ميده بهمون . يه كم فلسفي تر به قضيه نگاه مي كردم . اما الانا كمتر دلم ميخواد برف بازي كنم .حوصله ي سرما خوردنو خيس شدنو يخ كردنو ندارم اما هنوزم زمستونو از همه فصلاي ديگه بيشتر دوست دارم ، هنوزم برف و بي نهايت دوست دارم و علاوه بر فكراي قبلي اين روزا به سوراخ چكمه هاي بچه هايي فكر ميكنم كه تو كفششون آب ميره . به بچه هاي فكر ميكنم كه لباس مناسب ندارن بپوشن ، به نعمتاي فكر ميكنم توش غرق هستم و قدر نميدونو خدا رو شكر نمي كنم .دعا ميكنم همه ما وقتي از چيزايي لذت ميبيريم ياد بقيه آدما باشيم ، كسايي كه از ما شايد كم توان تر باشن اما بهتر او ما بندگي ميكنن . دعا ميكنم همه ما بتونيم بنده هاي شاكري باشيم .