سلام
سال اول كه بودم روز اول مهر رو يادم نميره همه گريه ميكردند من ميخنديدم بهشون خلاصه مدير و بقيه معلم ها من براشون سوه جالبي شده بودم
يكي از معلم ها جلو اومد و اسمم رو پرسيد من هم گفتم اسمم يادم رفته
همه معلمها و خانم مدير و ناظم به من خنديدند
يادش به خيررررررررررر
ولي ناگفته نمالند كه چندروز همون معلمم ( معلم پرورشي دوران دبستان)رو توي خيابون ديدم هنوز هم مرا به چشم همون دختر شيطون وبلا نيگا ميكرد آخه خيلي شر بودم حق هم داشت
( من الان 28 سالمه)