سلام حسن جان
خاطرات قشنگي بود. به قشنگي روياهاي دست نيافتني كودكي. حتي اون چوب و شلنگش. يه جوري هم بود. نمي دونم چه جوري اما من كه يه جوري شدم. يه احساسي بهم دست داد. از همون اول اول تا آخريش. صبر كن...
بزار دوباره بخونم.
نميدونم چي بگم. بازم سر ميزنم. شايد بقيه گفتند.
يا علي