• وبلاگ : باسيدعلي‏تافتح‏قدس‏ومكه
  • يادداشت : چه‏ها كردي!
  • نظرات : 0 خصوصي ، 4 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + حميده 
    ( دومين و سومين دليل اينشتين در اثبات عدم کارآيي عقل در شرع):
    2) عقل و تعقل تا آنجا انسان را پيش مي برند که آن مبحث قابل احاطه ي قواي فيزيکي
    عقل باشد. وچه بسا دستورهاي(=احکام) شريعت/ بعد يا ابعادي متافيزيکي داشته باشند که
    اصلا"عقل نميتواند(حتي)آنها را تصورکند/ چه رسد به اينکه برآنها احاطه يافته وبشناسد.
    آيا فلاسفه...که به عقل خودشان مباحث متافيزيکي را مي پيمايند و خيالاتي به هم ميبافند/
    ميخواهند فيزيک را بر متافيزيک/ محدود را بر نامحدود احاطه دهند؟؟!! {.......} اين هم
    نوعي تعقل است ولي از نوع احمقانه و زورگويانه ي آن!! انتظار بيش از اندازه از عقل
    داشتن موجب خنده آور و احمقانه شدن نظرات فلاسفه ميشود و من(=اينشتين) از آن(نوع
    تعقل) فراري هستم!
    3) ما عاقلها از رتق و فتق و رسيدگي ومديريت عقلاني خانه ي کوچک خودمان نيزعاجز
    و درمانده هستيم!! بارها تصميماتي گرفته ايم/تدبيراتي نموده ايم وکلي برآنها تاکيد داشته ايم
    و(پس از مدتي) ناگهان غلط بودنش را فهميده ايم و معايب مخفي استدلالاتمان بتدريج براي
    ما آشکار واثبات شده است ! پس عقل ضعيفي که در اداي وظايف روزمره و طبيعي خود
    نيز اينهمه خطا ميکند کجا بکار فهم دستورهاي(=احکام) دين يا ماوراء طبيعت خواهد آمد؟
    حقيقتا" که انتظاري اينچنين از عقل داشتن و اتکاء برآن بسيار مضحک و پوچ است!......