خب. يه نفس عميق مي کشم. حالا چي بايد بگم؟
يکي از دلايل کامنت نگذاشتن من براي خيلي از وبلاگ هايي که هميشه مي خونم، از جمله همين پسر گُلم ( و ازجمله تر: وبلاگ خانم ناظم!) اينه که ممکنه حرف هام بوي تعارف يا چيزهايي شبيه به اون بده.
الان هم اگر بگم قابل اين حرف ها نيستم ، از همون قماش صحبت ها ميشه که گفتنش کار من نيست.
چيزي که باقي مي مونه نظر لطف اين عزيز دله که اميدارم هميشه دلش خوش و خُرم باشه.
چه خوش محبتيه که دو سر داره.