سفارش تبلیغ
صبا ویژن

پوزش می‏طلبم بابت این‏که ممکن است لحن این نوشته غیر اتوکشیده باشد!

یارو آمده همه جا را پر کرده از کامنت‏هایش که ای داد ای بی‏داد فلانی به من توهین کرده است و ناموس مرا مورد اهانت قرار داده است و بیایید ببینید کسی که «خود را مبلغ اخلاق می‏داند چگونه در محیط چت به مادر بنده اهانت وقیحانه‏ای می‏کند.» رفته یه وبلاگ زده برای این‏که مثلا از حیثیت خودش دفاع کنه. دیده هنوز حیثیت به باد رفته‏ش به دست نیومده؛‏ رفته روی لینک‏های وبلاگ همسر اون فلانی کلیک کرده و توی وبلاگاشون کامنت گذاشته و همه رو دعوت کرده بیان اون‏جا و ببینن این آقا چه فحش ناموسی‏ای داده به ایشون.

حالا با وقاحت تمام، به جای این‏که بگه من غلط کردم همچین مزخرفاتی رو نثار ایشون کردم میگه شاید شخصی برای بدنام کردن ایشان اقدام کرده و باعث این سو تفاهم شده.

شخصا حسودی‏ام می‏شود به این همه آرامش؛ به این همه از خود راضی بودن؛ این همه اعتماد به نفس ابلهانه؛ این همه خودپرستی و خودخواهی که به خاطر توهمات لحظه‏ای خود حاضر است دست به هر کاری بزند تا انتقام بگیرد و دشمن! را به سزای اعمال خود برساند.

بعد هم که به هر حال بهش فهمونده‏ن که حرف مفت زده‍، فرمایش کرده که اونایی که به خاطر این سوءتفاهم، نظر منفی‏ای به اون آقا پیدا کرده‏ن برن ازشون معذرت بخوان. خب آقای بامزه! می‏مُردی همون اول -فقط برای- یه لحظه اون فسفرهای انبار شده رو به کار می‏گرفتی؟ 

البته این آقای بامزه حتما آدم خوبیه. و قصد امر به معروف و نهی از منکر داشته. نفرت‏انگیزترین آدم‏ها کسایی‏ان که با قطعی‏نگری ابلهانه‏شون هر غلطی که فکر می‏کنن باید بکنن می‏کنن و به حرف هیچ کسی هم گوش نمیدن؛‏ بعد هم که سرشون به سنگ خورد از رو نمیرن.

من پوزش می‏خوام از اون آقای بامزه. چون ممکنه الان مشغول نماز شب خوندن باشن؛ ولی به هر حال من یاد خوارج افتادم.  


نوشته شده در  جمعه 87/3/17ساعت  3:1 صبح  توسط  
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
بازار مؤمن است یا مستکبر؟
دِ زود باش
بهانه‏ای به نام «دعوت»
[عناوین آرشیوشده]