سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دو سال پیش در چنین روزهایی یک گوشی همراه گرفتم به قیمت 200 هزار تومان ناقابل. گوشی خوبی بود؛ مهم نیست چه مدلی بود و تولید چه شرکتی؛ ولی مهم است که گوشی خوبی بود. مخصوصا آن روزها که تازه گرفته بودم کلاس خوبی داشت!

از قضا بعد از دو سه هفته به طور کاملا ناگهانی شارژر و هندزفری‏اش رفت هوا! و بعد از آن بود که من پشت سر هم شارژر می‏گرفتم؛ شارژرهایی که به درد حتا یک ماه شارژ کردن هم نمی‏خوردند. اضافه کنید خریدن تعداد زیادی باتری برای این گوشی. و چیزهایی دیگر از این دست.

چند ماهی هست در این فکر هستم که هر طور شده از شر دردسرهای گیج‏کننده‏اش خلاص شوم. تنها چیزی که تا امروز؛ درستش این است که بگویم تنها چیزی که تا دیشب مرا آرام می‏کرد برنامه T9 بود که خیلی وابسته‏ام کرده بود. در هر حال دیروز پیش یکی از دوستان بودم. گوشی جالبی داشت. می‏گفت قیمتش 43 هزار تومان ناقابل است.

من که خیلی وقت بود دنبال بهانه می‏گشتم برای خریدن یک گوشی جدید و خلاص شدن از شر این گوشی پردردسر. و البته این بار گوشی‏ای می‏خواستم که فقط و فقط به درد تلفن زدن و پیامک فرستادن بخورد.

به هر حال دیشب به اتفاق جناب رفیع -همان دوست عزیز-، حامد و خودم رفتیم همان گوشی را گرفتیم. این یادداشت را باید دیشب می‏‏نوشتم؛ اما نشد. خوشحالم.


نوشته شده در  دوشنبه 86/9/12ساعت  5:12 عصر  توسط  
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
بازار مؤمن است یا مستکبر؟
دِ زود باش
بهانه‏ای به نام «دعوت»
[عناوین آرشیوشده]