سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شاید نانوایی سنگکی جای خوبی برای خواندن رمان «بازی آخر بانو» نبود. رمانی که خواندنش انرژی زیادی صرف می‏کرد.

بازی آخر بانو ابتدایی سریع و طوفانی دارد. تا اواسط کتاب، صفحه‏ها تند و تند پیش می‏روند. هر چه پیش‏تر می‏روی، ‏انگیزه‏ات برای خواندن کم‏تر می‏شود. نه که فکر کنی نویسنده نتوانسته است داستان بنویسد. شاید از آن جهت که دلت نمی‏خواهد چیزی بر خلاف تصورت شکل بگیرد. تصوری که در خلال خواندن بیش از صد صفحه از کتاب به دست آورده‏ای.

گویی پیام اصلی کتاب این است که هر چند منِ راوی قابل اعتمادم، اما نباید زود قضاوت کنی. 
این رمان شیوه روایت جالبی دارد. هر فصل رمان را یک نفر از شخصیت‏های محوری داستان روایت می‏کند. فصل‏های انتهبازی آخر بانوایی نیز هر کدام دو یا سه راوی دارد.

فصل گل‏بانو را که می‏خوانی، همه رخ‏دادهای یک بازه تاریخی را می‏توانی از دریچه نگاه و افکار گل‏بانو به دست بیاوری. و فصل بعد را اگر سعید روایت می‏کند، دوره تاریخی دیگری.

به اواسط داستان رسیده بودم. گل، آتشی از خشم در وجودم فراهم آورده بود؛ البته نسبت به رهامی. راوی فصل بعدی، رهامی بود. کتاب را بستم. نمی‏خواستم رهامی از همه کرده‏های خودش پشیمان شود. شاید حتا نمی‏خواستم دلیل رفتارش را بدانم.
اما رهامی هیچ دفاعی از خودش نکرد. خیلی صریح گفت که با مادر گل‏بانو معامله کرده است. معامله‏ای برای به دست آوردن یک بچه.

رمان تمام می‏شود. بازی آخر بانو دو ضمیمه دارد. در ضمیمه‏ها می‏فهمی که بازی خورده‏ای. در حقیقت، نویسنده هم بازی خورده است. همه بازی خورده‏اند. مگر دو نفر. رهامی و خانم محمدخانی یا همان محمدجانی.

یا شاید هم همه بازی‏خورده خانم محمدخانی هستند. مشخص نیست. باید یک بار دیگر هم بخوانم.

داستان، زندگی گل‏بانو است. دختری که به لطف اختر، وقت زیادی برای کتاب خواندن کنار می‏گذارد. اختر اسفندیاری. کمونیستی که همه کتاب‏های گل‏بانو هدیه اوست.
حیدر، از آن پسرعموهایی است که پیوندش با دختر عمو در آسمان‏ها بسته شده است. گرچه گل‏بانو هیچ علاقه‏ای به او ندارد.
سعید،‏ جوانی است که معلم را برا انجام وظایف انقلابی‏اش بعد از پیروزی انقلاب اسلامی انتخاب کرده است و داوطلبانه به یک روستای دورافتاده رفته است. از قضا اتاقش در خانه‏ای است که گل‏بانو در آن زندگی می‏کند.
نساء، بیوه‏ای که اکنون هم‏سر سعید است. و باردار. اما مادر سعید از تهران می‏آید و جنین را به سقط می‏کشاند. این‏گونه است که راه سعید به سوی گل‏بانو تغییر می‏یابد.
عشق سعید و گل‏بانو هم به منزل نمی‏رسد. سعید به تهران می‏رود و هرگز برنمی‏گردد.

گل‏بانو با رهامی ازدواج می‏کند. تا سه چهار ماه اول همه چیز خوب است اما بعد از آن ... . یک خواب همه زندگی گل‏بانو را به هم می‏ریزد. فرزندش، هم‏سرش ... .   

ادامه‏اش را خودتان بخوانید. نمی‏توانم بیش‏تر از این داستان را لوث کنم!


نوشته شده در  شنبه 86/6/24ساعت  9:38 عصر  توسط  
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
بازار مؤمن است یا مستکبر؟
دِ زود باش
بهانه‏ای به نام «دعوت»
[عناوین آرشیوشده]