سفارش تبلیغ
صبا ویژن

روز ولادت حضرت رسول صلوات الله علیه با چند نفر از دوستان راهی تهران شدیم.
راننده ما را تا بهشت زهرا برد. قطعه 96. دو سه بار قطعه را دور زد تا پیاده شدیم. وضو گرفتیم و بعد از چند دقیقه سر مزار مرحوم حسن نظری رفتیم. لحظه‏های غریبی بود. ساکت بودم. ساکت ساکت. مهم نیست به چه چیزی فکر می‏کردم و چه می‏گفتم اما دلم می‏خواست تنها بودم و چند ساعتی هم وقت داشتم.

اما آن سه نفر دیگر، مشغول نوشتن روی گل و کاغذ بودند. همه غرق در حسرت بودند. بغض هم. نمی‏دانم.

فکر کنم نیم ساعتی آن‏جا بودیم. قرار بود خدمت خانواده مرحوم حسن نظری برسیم و ... . وقتی رسیدیم، ساعت نزدیک یازده و نیم بود. وارد که شدیم، خانه شلوغ بود. شاید بقیه هم مثل ما آمده بودند تا ...
نشستیم و شنیدیم و گفتیم و ...
نماز را به امامت سوزن‏بان خواندیم. چه حالی داد. بعد از نماز قرار بود ناهار بخوریم.
اما پدر مرحوم حسن نظری گفتند که اگر دوست داریم، برویم اتاق حسن را ببینیم. ما چند نفر هم از خدا خواسته، به اتاق حسن رفتیم. رایانه‏اش روشن بود و ...
لازم نیست همه چیز را نقل کنم اما فضای آن اتاق کوچک شاید بیش از فضای بهشت زهرا مرا در خود فرو برد... . بگذریم.

هر کدام از مهمان‏ها که قبل از ظهر می‏رفتند، پدر حسن، یک کتاب به آن‏ها هدیه می‏داد. من هم کلی کنجکاو بودم که قضیه ان کتاب‏ها چیست. فکر کنم بعد از این‏که از اتاق حسن پایین آمدیم، پدر حسن به هر کدام از ما کتاب مناجات سیدمهدی شجاعی هدیه داد. برای یادبود حسن.خیلی ذوق کردم. خیلی. حامد هم.

بعد از آن رفتیم سالن همایش‏های سازمان صداوسیما. برای شرکت در مراسم اختتامیه جشنواره الکترونیکی پیامبر اعظم. من در جشنواره ثبت‏نام کرده بودم(البته به جز بخش وبلاگ‏نویسی). اما وقتی ایمیل شرکت در اختتامیه برایم آمد هنوز تصمیم به حضور در اختتامیه نداشتم. به همین دلیل فرم حضور در اختتامیه را پر نکرده بودم. بقیه دوستان هم احتمالا در جشنواره شرکت نکرده بودند. البته به استثنای یک نفر از دوستان که داور بخش وبلاگ‏نویسی بودند.

از در ورودی جام جم که وارد شدیم، کارت‏هایی دریافت کردیم که اسم کسانی دیگر روی آن‏ها تایپ شده بود. به محل برگزاری مراسم رفتیم. بعد از سرود جمهوری اسلامی، شنوای دست‏زدن ممتد حضار بودیم. بعد از ان آیاتی از قران کریم تلاوت شد. بعد از تلاوت قرآن، فرزاد حسنی، پشت تریبون آمد و شروع به سخن گفتن کرد.

پخش یک کلیپ ویدیویی برنامه بعدی بود که گزارشی از برگزاری جشنواره و بعضی از جزییات آن ارائه می‏داد. تمام که شد مجری بدن مقدمه به تعریف و تمجید از حاج آقایی پرداخت که هنوز اسم و رسمش مشخص نبود. فکر کردم منظور آقای حسنی، ریاست سازمان ملی جوانان است. در میان تعریف‏های فرزاد حسنی، خانم مسنی بدون اعلام قبلی شروع به سخن کردند و دست‏بردار هم نبودند. فرزاد حسنی هم با یک جمله کمی تا قسمتی توهین‏آمیز مجلس را به خنده واداشتند. متوجه شدیم که تعریف و تمجیدهای آقای حسنی، برای دعوت از حاج‏اقای حسینی دبیر جشنواره برای ایراد توضیحاتی درباره روند برگزاری و داوری جشنواره بوده است.

به دعوت مجری جالب این مراسم،‏ حضار محترم، «سید اولاد پیغمبر را تشویق» کردند آن‏هم با دست زدن. دبیر جشنواره، کنار هم جمع کردن همه سازمان‏ها و نهاد‏های فعال در زمینه جوانان و هم‏چنین نشان دادن اینترنت به عنوان یک ابزار فرهنگی را از موفقیت‏های برگزاری این جشنواره اعلام کردند. پایان سخنان دبیر جشنواره، صلوات بر محمد و آل محمد بر مجلس دمیده شد. و هم‏چنین دست‏زدن لابد به افتخار دبیر جشنواره به دستور یا دعوت مجری برنامه!

جمله بعدی مجری این بود«تشویق کنید تا گروه تواشیح کارشون رو شروع کنند.» احتمالا منظور از تشویق هم دست‏زدن بود چون ما صدای دست زدن را شنیدیم.

اجرای دو تواشیح با صدای گروه زید و زمینه موسیقی تند را شنیدیم. البته تواشیح ضبط شده بود و دوستان گروه زید گویی فقط برای واقعی کردن قضیه تشریف آورده بودند. بعد از اجرای هرکدام از تواشیح‏ها هم صدای دست‏زدن حضار را شنیدیم.

این هم جمله فرزاد حسنی بعد از اتمام تواشیح و اجلال نزول گروه تواشیح «تشویق بفرمایید حاج آقای علی‏اکبری رییس سازمان ملی جوانان رو. 1، 2، 3 ...»
سخنان ریاست محترم سازمان ملی جوانان، حجت‏الاسلام والمسلمین حاج علی اکبری، فضای مجلس را به سوی آن‏چه باید بود نزدیک کرد. ایشان با اشاره به آیاتی از قران کریم این نکته را متذکر شدند که خدا بر ما منت نهاده است و پیامبر را از میان ما مبعوث کرده است. ایشان این خویشاوندی پیامبر با مسلمانان را سبب سنگینی مسئولیت مسلمین در تبلیغ دین دانستند.
حاج‏آقای حاج علی اکبری، پس از آن،‍ بهار حقیقی را وجود مقدس انسان کامل دانستند و بیان داشتند که بهترین روز برای خواستن و دعا کردن، همین روز ولادت رسول اعظم است.

بخشی دیگر از سخنان حاج‏اقای علی اکبری این بود که پایگاه اینترنتی جشنواره به عنوان نمایشگاه دائمی عرض ارادت به ساحت پیامبر اکرم صلوات‏الله‏علیه باقی خواهد ماند.

ریاست سازمان ملی جوانان در ادامه با اشاره به این‏که جوانی به بهترین شکل و در کلاس اخر در وجود پیامبر یافت می‏شود، دلیل این امر را نزدیک بودن جوان به فطرت انسانی دانستند.

در میان سخنان ریاست سازمان ملی جوانان، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در مراسم حضور پیدا کردند. بعد از اتمام سخنان حجت‏الاسلام حاج علی اکبری، شاهد دعوت مجری مراسم اختتامیه از وزیر برای صحبت کردن و امتناع وزیر ارشاد بودیم. پس از آن، مجری از ریاست سازمان ملی جوانان، وزیر ارشاد و دبیر جشنواره دعوت کرد تا به روی سن بروند. برای اهدای جوایز.

قسمت اول اهدای جوایز، مربوط بود به اهدای جوایز برگزیدگان رشته‏های داستان، عکاسی و گرافیک بود.
دست زدن در این مراسم که مثلا در روز ولادت پیامبر اسلام و همچنین مثلا به بهانه اختتامیه جشنواره الکترونیکی پیامبر اعظم برگزار شده بود، واقعا زشت بود. کاری به جنبه‏های شرعی قضیه ندارم اما دوستان برگزار کننده می‏توانستند با یک تذکر کوچک به مجری برنامه، جلوی این کار را بگیرند. آن‏گونه که یادم هست، مجری مراسم اختتامیه جشنواره وبلاگ‏نویسی پیامبر اعظم، با یک تذکر کوتاه، همه تشویق‏ها را صلواتی کرد. بگذریم...

برنامه بعدی، اجرای چند تصنیف زیبا و دوست داشتنی از علیرضا افتخاری بود که همه حضار از ابتدای مراسم، کم و بیش ایشان را مستقیما و یا از طریق پخش زنده دوربین‏های موجود در محل برگزاری جشنواره دیده بودند. یکی از تاثیرگذارترین بخش‏های اختتامیه.

نوبت به سخنان وزیر ارشاد رسید که در زمانی کوتاه به تشکر از ریاست سازمان ملی جوانان و زحمات ایشان برای برگزاری این جشنواره پرداخت. وزیر ارشاد در ادامه سخنان خود، با تحلیل تطبیقی اثرات کینه‏توزی‏های دشمنان و تفرقه امت اسلامی، یادآور شد که کینه‏توزی دشمنان نسبت به اسلام و پیامبر، تنها باعث افزایش اقبال نسبت به اسلام شد که تا امروز نیز ادامه دارد؛ در حالی که خطر اصلی، تفرقه در میان مسلمانان است.

پس از سخنان وزیر ارشاد، یک قطعه فیلم بدون هیچ توضیح قبلی پخش شد. این فیلم با توضیحاتی به زبان انگلیسی از شبکه سی ان ان شروع شد و در ادامه تصاویری از تظاهرات مردم بر علیه توهین به پیامبر اسلام در کشورهای اروپایی و هم‏چنین روبروی سفارت دانمارک را بر روی صحنه برد. سپس معرفی هنرمند جانبازی که با دندان نقاشی می‏کرد و برای محکومیت اقدام روزنامه‏های دانمارکی در توهین به پیامبر اعظم، تصویر حضرت مریم را نقاشی کرده بود. در ادامه هم سخنانی از چند تن از استادان دانشگاه‏های انگلیسی پخش شد که از تابلی ایشان و تاثیری که دیدن این تابلو بر ان‏ها گذاشته بود صحبت کردند.

پس از آن، مجری مراسم اعلام کرد که این فیلم، اثر برگزیده این جشنواره در موضوع فیلم کوتاه است که محمود نوری، فرزند حسین نوری، نقاش تابلوی حضرت مریم آن را در جشنواره شرکت داده است.

برنامه بعدی، اهدای جوایز فیلم کوتاه، فلش و کاریکاتور بود و پس از آن، علی‏رضا افتخاری بار دیگر بر روی سن حاضر شد و چند بیتی بدون همراهی موسیقی خواند که بیت اول آن این بود

گل گفت که من مذهب دینی دارم                          با آل رسول همنشینی دارم

و بعد از آن، علی‏رضا افتخاری به اجرای تصنیفی دیگر پرداخت.

در این میان بود که مظاهر و حامد برای نماز بیرون رفتند. انتظار داشتم مراسمی که به بهانه اختتامیه جشنواره الکترونیکی پیامبر اعظم برگزار شده است، دست‏کم وقت نماز چند دقیقه‏ای تنفس داشته باشد.
برنامه بعدی، اهدای جوایز برگزیدگان جشنواره در بخش وبلاگ نویسی بود که من و حاج‏آقای اسماعیلی برای خواندن نماز، بیرون رفتیم.

نماز را که خواندیم، مراسم تمام شده بود. حضار مشغول خوردن چای و شیرینی و غیره بودند. ایضا دریافت هدایای فرهنگی!

بیلان کاری این جشنواره را می‏توانید در این صفحه مشاهده کنید.
اگر چیزی را جا انداخته‏ام، لطفا یادآوری کنید.

دوست داشتم تحلیلی هم به این گزارش اضافه می‏کردم اما ...
کسی با ما بود که وقتی وارد محل برگزاری شدیم، گفت«کاش فلانی را با خودم اورده بودم» و وقتی مراسم تمام شد، گفت«خوب شد فلانی را با خودم نیاوردم».

این نکته را هم باید اضافه کنم که مسئولان دفتر توسعه، مدیران سرویس‏های وبلاگ‏نویسی پارسی‏بلاگ و بلاگفا، چند نفر از دوستان مجمع وبلاگ‏نویسان مسلمان و هم‏چنین مدیر سایت وبگذر نیز در این مراسم حضور یافته بودند.


نوشته شده در  شنبه 86/1/18ساعت  4:34 عصر  توسط  
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
بازار مؤمن است یا مستکبر؟
دِ زود باش
بهانه‏ای به نام «دعوت»
[عناوین آرشیوشده]