سفارش تبلیغ
صبا ویژن

من باغ مظفر را ندیده‏ام، حوصله دیدن آن مزخرفات را هم نداشتم و ندارم.

قلمراد چند روزی است که معطل مانده است. نمی‏داند چه کار کند. قلمراد اصلا دیوانه شده است. قبلا حداقل اگر ما نمی‏توانستیم تشخیص بدهیم که می‏خندد یا گریه می‏کند، الان خودش هم نمی‏داند دارد چه غلطی می‏کند.

اصلا کاری ندارم که آقایان اصولگرای سازمان تبلیغاتی اهل حوزه هنری بسیار مسلمان پیرو فرامین مقام معظم رهبری دنباله‏رو خط شهدای انقلاب و دفاع مقدس و غیره که مثلا بخشی از دعوت مردم به حق‏گویی و اینا را به عهده دارند، ادامه جمله با خودتان.

اصلا کاری ندارم که الان جامعه و توس و مشارکت و آزادگان و آزاد و غیره دارند به ریش اصولگرایی و همه بند و بیلش می‏خندند.
مهم هم نیست که چرا در سوره را تخته کرده‏اند و نتوانسته‏اند بیشتر از این وجود این غده سرطانی را تحمل کنند.
لابد از رژیم غاصب‏ها هم خطرناک‏تر شده است.
لابد زردها به‏تر می‏توانند اهداف حضرات دولتی و غیره را تامین کنند.

می‏خواستم به آقای بنیانیان بگویم شما ارزش مدیر مسئولی نشریه‏ای همچون سوره را ندارید. اما بعید می‏دانم ان دکتر حسن بنیانیان که من می‏شناسم این همه نسبت به کسانی که از نزدیک با آن‏ها در ارتباط است نفهم باشد. لابد آن‏هایی که مورد لطف این نشریه کثیف و غیراخلاقی قرار گرفته‏اند، برای پاک کردن فضای قدسی جامعه اسلامی از لوث وجود مظاهر فساد و فحشا به حسن آقای قصه ما نامه فدایت شوم نوشته‏اند که قربان آن ریش‏های سفیدت! ای شفتالو! آن سوره‏ای‏ها رو با دلایل جالب خفه کن که خفه‏ت می‏کنیم.

در هر صورت مهم نیست.
به آقای جلیلی تبریک میگم. واقعا هم تبریک میگم که تونست به همه بفهمونه که بعضی از آقایون حتی تحمل نقدهای عالمانه و منصفانه رو هم ندارن. چه برسه به انتخاب و بازتاب و شرق و غیره.

انتشار ماهنامه «سوره» متوقف شد


نوشته شده در  جمعه 85/12/11ساعت  6:59 عصر  توسط  
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
بازار مؤمن است یا مستکبر؟
دِ زود باش
بهانه‏ای به نام «دعوت»
[عناوین آرشیوشده]