سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سلام

اولین بار یادم نیست کی با او آشنا شدم، مهم هم نیست.
زیاد به آدم‏بزرگ‏ها نزدیک نمی‏شوم، مگر به اضطرار.

آن شب مراسم کوچکی بود برای قرائت چهلمین زیارت عاشورا، آن‏هم به نیت سلامتی یافتن همو که گفتم ...
البته احتمالا چهل روزی باشد که به دیدار یار رفته است، جانباز شیمیایی بود، شهید محسوب می شود؟
حاج‏آقای دوست‏داشتنی و بسیار عزیزی بود، مسئولیتی هم در حوزه علمیه قم داشت، خدایش با سرورش محشور کند.

آن شب، زیارت عاشورا بود؛ از آن شب‏هایی که ... بگذریم.

آن شب به یاد بقیع افتادم، یعنی آن‏که دعا می‏خواند همه را به یاد بقیع انداخت، این روزها هم روزهای تخریب قبور ائمه آرمیده در بقیع است.
کینه‏ای نیستم، اصلا ...
با پوزش از برادران اهل تسنن؛ کینه آن‏ها که منافقانه تیشه به ریشه اسلام اصیل می‏زنند، پاک‏ناشدنی است.

روزهای انتخابات ریاست جمهوری با تمام محافظه‏کاری نوشته بودم که فلانی نه، اما به خاطر آن‏جه به سرم آمد، عهد کردم که از این هم محافظه‏کارتر باشم و درباره همه کس ننویسم، اینجا.
نمی‏خواهم بگویم چه خط‏قرمزهای ابلهانه‏ای برای خودم ساخته‏ام یا برایم ساخته‏اند؛ و نمی‏خواهم بگویم که آزادی ندارم، چون آن‏کسی که برایم محدودیت ایجاد کرده است، حاکمیت نیست، بلکه ...

آن سه خائن و منافق و احمق و ...، همه آرمان‏های مرا لگدمال هوای نفس خویش کرده‏اند؛
آن سه، همه کسانی را که همه وجود منند و همه امیدواری من، به گونه‏ای در تنگنا قرار دادند که شد آن‏چه نباید می‏شد.


نمی‏دانم؛ من شیعه‏ام؛
آن‏ها که در اطراف خانه خدا به سلطنت نشسته‏اند، تنها مشتی حاکم ظالم و طاغوتی و منافق نیستند؛
آن‏ها جانشینانی هستند برای آنان که جانشینی رسول‏خدا برای‏شان آن‏چنان قدرتی می‏آورد که ح
اضر شدند به خاطر آن شیطان را شرمنده کنند؛
بگذریم
این قبیله فاسد و مفسد، مطمئنا هزاران بار بیشتر و شدیدتر از دشمن‏ترین کافران‏اند.

اگر برادران سنی با این حرف‏های بنده به گوشه قبایشان برمی‏‏خورد و خورده است، بروند و درباره دین‏شان و رهبران‏شان تحقیق کنند و سعی کنند رهبرانی بیابند که جملاتی از قبیل‏ ان الرجل لیهجر از ایشان صادر نشده باشد، آن هم درباره سرور پیامبران الاهی؛

نمی‏دانم؛ اگر می‏بینید آن‏چه نوشته‏ام نظم خاصی ندارد و مشوش است، سخت نگیرید؛ تنها دعا کنید.

لطفا در کامنت‏ها گیر ندهید که با این حرف‏ها به وحدت خدشه وارد شده است، لطفا.

یاعلی


نوشته شده در  چهارشنبه 85/8/10ساعت  3:39 عصر  توسط  
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
بازار مؤمن است یا مستکبر؟
دِ زود باش
بهانه‏ای به نام «دعوت»
[عناوین آرشیوشده]